کلمه جو
صفحه اصلی

hamstring


معنی : عضلات عقب ران، زردپی، زردپی طرفین حفره پشت زانو، زانوی کسی را بریدن
معانی دیگر : (مجازی) از کارایی (چیزی یا کسی) کاستن، بازداری کردن، لنگ کردن، (کالبدشناسی) زردپی پشت زانو (در انسان و چارپایان)، زانویی، بریدن زردپی پشت زانو (به منظور بازداری از حرکت)، پی بریدن، فلج کردن

انگلیسی به فارسی

(کالبدشناسی) زردپی طرفین حفره پشت زانو، عضلات عقب ران،زردپی، زانوی کسی را بریدن، فلج کردن


همسترینگ، عضلات عقب ران، زردپی، زردپی طرفین حفره پشت زانو، زانوی کسی را بریدن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: one of two tendons at the hollow of a human knee.

(2) تعریف: the large tendon at the back of the hock in a four-legged animal.

(3) تعریف: any of three muscles at the back of the human thigh that are used to flex the knee, rotate the leg, and extend the thigh.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: hamstrings, hamstringing, hamstrung
(1) تعریف: to disable or cripple by cutting the tendon at the back of the knee in a human or the hock in an animal.

(2) تعریف: to disable or thwart.

- Production was hamstrung by lack of capital.
[ترجمه ترگمان] میزان تولید بدلیل فقدان سرمایه فلج شده است
[ترجمه گوگل] تولید با کمبود سرمایه همراه بود

• knee tendon (anatomy)
cut the hamstring or hamstrings; cripple, disable
a hamstring is a tendon behind your knee joining the muscles of your thigh to the bones of your lower leg.
if you hamstring someone, you make it very difficult for them to take any action; a literary use.

مترادف و متضاد

disable


عضلات عقب ران (اسم)
hamstring

زردپی (اسم)
tendon, hamstring

زردپی طرفین حفره پشت زانو (اسم)
hamstring

زانوی کسی را بریدن (فعل)
hamstring

Synonyms: cripple, debilitate, handicap, hinder, hobble, immobilize, impair, lame, maim, mangle, paralyze, weaken


جملات نمونه

1. too many government regulations tended to hamstring business activity
مقررات زیاد دولت جلو فعالیت بازرگانی را می گرفت.

2. Webster has not played since suffering a hamstring injury in the opening game.
[ترجمه ترگمان]وبستر از آن زمان که مبتلا به جراحت hamstring ران در بازی افتتاحیه است، بازی نکرده است
[ترجمه گوگل]وبستر پس از مصدومیت همسترینگ در بازی افتتاح شد

3. He pulled a hamstring in training.
[ترجمه ترگمان]او عقب ران را در آموزش کشید
[ترجمه گوگل]او در تمرین همسترینگ کشیده شد

4. He felt a slight twinge in his damaged hamstring.
[ترجمه ترگمان]احساس کرد که hamstring آسیب دیده است
[ترجمه گوگل]او احساس ضعفی در همسترینگ آسیب دیده داشت

5. She is out for six weeks with a hamstring injury.
[ترجمه ترگمان]او شش هفته است که دچار جراحت hamstring ران شده است
[ترجمه گوگل]او برای شش هفته با آسیب همسترینگ بیرون می رود

6. He has suffered a recurrence of his hamstring injury.
[ترجمه ترگمان]او دچار عود آسیب hamstring شده خود شده است
[ترجمه گوگل]او عود آسیب همسترینگ خود را تجربه کرده است

7. Irwin suffered a hamstring injury a week ago and only started training again on Monday.
[ترجمه ترگمان]ایروین یک هفته پیش دچار ضربه مغزی شد و دوباره روز دوشنبه دوباره تمرین کرد
[ترجمه گوگل]ایروین یک هفته قبل از آسیب همسترینگ رنج می برد و فقط دوشنبه دوباره تمرین می کرد

8. The 30-year-old midfielder had been troubled by a hamstring injury but will be all right to play.
[ترجمه ترگمان]بازیکن میانی ۳۰ ساله دچار آسیب دیدگی hamstring ران شده بود اما بازی کردن بسیار مناسب خواهد بود
[ترجمه گوگل]هافبک 30 ساله به علت مصدومیت همسترینگ دچار مشکل شده است اما همه حق پخش خواهد داشت

9. This might hamstring the government and its operation was sometimes confusing to foreign observers.
[ترجمه ترگمان]این امر ممکن است دولت را فلج کرده و عملکرد آن گاهی برای ناظران خارجی گیج کننده بوده است
[ترجمه گوگل]این امر ممکن است دولت را هموار کند و گاه عملیات آن ناظران خارجی گیج کننده است

10. Liverpool hope Barnes will recover from hamstring trouble but are again without a shoal of injured defenders.
[ترجمه ترگمان]تیم لیورپول امیدوارند که بارنز از مشکل فلج ران دست پیدا کند، اما دوباره بدون دسته ای از مدافعان مجروح دوباره حضور پیدا کند
[ترجمه گوگل]لیورپول امیدوار است که بارنس از مشکلات همسترینگ بهبود پیدا کند اما دوباره بدون مدافعان مجروح شده است

11. Stewart is still battling to fully shake off hamstring trouble which has plagued him all season.
[ترجمه ترگمان]استیوارت هنوز در حال مبارزه برای دور کردن کامل مشکل فلج hamstring است که در تمام طول فصل گرفتار او شده است
[ترجمه گوگل]استوارت هنوز در حال مبارزه برای از بین بردن مشکل همسترینگ است که او را تمام فصل زده است

12. A hamstring injury had robbed him of his speed.
[ترجمه ترگمان]زخم hamstring به سرعت او را از دست داده بود
[ترجمه گوگل]یک آسیب همسترینگ او را از سرعت او دزدیده بود

13. Inspiration Four hamstring operations and two bouts of knee surgery later, Ian Snodin is back and back in central midfield.
[ترجمه ترگمان]چهار رشته فلج ران و دو کش مکش بعد از عمل جراحی زانو، ایان Snodin پشت و عقب در میانه میانی قرار دارد
[ترجمه گوگل]الهام بخش چهار عملیات همسترینگ و دو حمله بعد از جراحی زانو، یان اسنودین پشت و پشت در میانه میدان مرکزی است

14. Despite valiant efforts by our physiotherapists, my hamstring did not recover in time for the 200 metres.
[ترجمه ترگمان]با وجود تلاش های دلیرانه by، عضلات عقب ران در زمان برای ۲۰۰ متر بهبود پیدا نکردند
[ترجمه گوگل]به رغم تلاش های فیزیوتراپیست های ما، همسترینگ من 200 متری را اصلاح نکرد

15. Danny Wallace is missing with a hamstring injury.
[ترجمه ترگمان]\"دنی والاس\" (دنی والاس)با آسیب hamstring ران گم شد
[ترجمه گوگل]دنی والاس با آسیب همسترینگ گم شده است

Too many government regulations tended to hamstring business activity.

مقررات زیاد دولت جلو فعالیت بازرگانی را می‌گرفت.


پیشنهاد کاربران

مانع شدن، ممانعت کردن

فلج کردن


کلمات دیگر: