1. the hectic activities which started two hours before the president's arrival
فعالیت پرجوش و خروشی که از دو ساعت پیش از آمدن رئیس جمهور آغاز شد
2. the norooz party was a bit too hectic
مهمانی نوروز کمی پر هیاهو بود.
3. I have a hectic schedule for the next few days.
[ترجمه اسماعیل] در چند روز آینده برنامه کاری شلوغی دارم
[ترجمه ترگمان]من برای چند روز آینده یک برنامه گیج کننده دارم
[ترجمه گوگل]برای چند روز آینده یک برنامه هتک حرمت دارم
4. The past few months have been hectic.
[ترجمه ترگمان]چند ماه گذشته عجله ای هم در کار نبوده است
[ترجمه گوگل]چند ماه گذشته هراس آور بوده است
5. They are busy preparing for a hectic day's activity on Saturday.
[ترجمه ترگمان]آن ها مشغول آماده شدن برای یک فعالیت روز پر مشغله در روز شنبه هستند
[ترجمه گوگل]آنها روز شنبه مشغول آماده شدن برای فعالیت روزه می باشند
6. Today was too hectic for me.
[ترجمه Gift] امروز من بسیار پر جنب و جوش بود.
[ترجمه دلسا] امروز برای من روز بسیار پر جنب و جوشی بود
[ترجمه ترگمان]امروز برای من بسیار گیج کننده بود
[ترجمه گوگل]امروز بیش از حد مشتاق به من بود
7. I've had a pretty hectic day.
[ترجمه ترگمان] من روز خیلی هیجان انگیزی داشتم
[ترجمه گوگل]روز خوبی داشتم
8. My life was very hectic but empty before I met him.
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه او را ببینم، زندگی من سخت پریشان بود
[ترجمه گوگل]زندگی من بسیار مودبانه بود اما قبل از اینکه من او را دیدم خالی بود
9. The last few weeks have been hectic.
[ترجمه ترگمان]چند هفته اخیر خیلی گیج کننده بوده است
[ترجمه گوگل]چند هفته گذشته هراس آور بوده است
10. It was a hectic disorganized weekend.
[ترجمه Gift] یک روز پر جنجال و بهم ریخته بود.
[ترجمه ترگمان]آخر این آخر هفته نامنظم و نامنظم بود
[ترجمه گوگل]این یک تعطیلات عجیب و غریب بود
11. I spent a very hectic Sunday.
[ترجمه ترگمان]من یکشنبه خیلی سخت و بی قرار بودم
[ترجمه گوگل]من یک روز یکبار خجالت کشیدم
12. It was hectic at work today; I had so many phone calls and queries to answer that I didn't know whether I was on my head or my heels.
[ترجمه ترگمان]امروز سر کار سخت بود؛ کلی تلفن و سوال داشتم که جواب دهم نمی دانستم که روی سر یا پاشنه پایم هستم یا نه
[ترجمه گوگل]در امروز کار سختی بود من چندین تماس تلفنی و پرسش ها داشتم که پاسخ نمی دادم که نمی دانستم که آیا من در سر و پاشنه بودم یا نه
13. It's a bit hectic. I'm in the middle of cooking for nine people.
[ترجمه ترگمان]کمی گیج کننده است من برای نه نفر در وسط آشپزی هستم
[ترجمه گوگل]کمی هیجان انگیز است من در وسط پخت و پز برای نه نفر هستم
14. Despite his hectic work schedule, Benny has rarely suffered poor health.
[ترجمه ترگمان]علی رغم برنامه کاری پر مشغله او، بنی به ندرت از سلامت ضعیف رنج می برد
[ترجمه گوگل]به رغم برنامه کاری مبهم، بنی به ندرت رنج می برد