1. What an imbecile that boy is!
[ترجمه ترگمان]عجب احمقی است!
[ترجمه گوگل]چه جالب این پسر است
2. It was an imbecile thing to do.
[ترجمه ترگمان]کار احمقانه ای بود
[ترجمه گوگل]این چیزی بود که باید انجام شود
3. She looked at me with an imbecile grin.
[ترجمه نیکا] اون با پوزخند به من نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با پوزخندی احمقانه به من نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او به من نگاه کرد و لبخند زد
4. For two years that imbecile threw his money away like this.
[ترجمه ترگمان]دو سال بود که این مرد احمق پول خود را به این شکل دور انداخت
[ترجمه گوگل]برای دو سال که امبلیس پول خود را دور انداخته بود مانند این
5. And then, me playing an imbecile and looking like one, and she said I'd never be the same again.
[ترجمه ترگمان]و بعد، من مثل یک احمق بازی می کنم و او گفت که من هیچ وقت مثل سابق نخواهم بود
[ترجمه گوگل]و پس از آن، من یک حلقه ای را بازی می کردم و مانند یک نگاه می کردم، و او گفت: من هرگز دوباره با هم نخواهیم بود
6. All they want is an imbecile to follow them around-a pull toy.
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که آن ها می خواهند یک احمق است که آن ها را دنبال کند - یک اسباب بازی کشیدن
[ترجمه گوگل]همه آنها می خواهند یک بیضه باشد که آنها را در اطراف یک اسباب بازی کشیدن دنبال کند
7. He was imbecile to sign a contract with them.
[ترجمه ترگمان]او احمق بود که قراردادی را با آن ها امضا کند
[ترجمه گوگل]او مشغول قرارداد با آنها بود
8. Have you noticed that the imbecile always smiles?
[ترجمه ترگمان]توجه کرده ای که این احمق همیشه لبخند می زند؟
[ترجمه گوگل]آیا متوجه شده اید که التهاب همیشه لبخند می زند؟
9. Psychology The state or condition of being an imbecile; moderate or severe mental retardation.
[ترجمه ترگمان]روان شناسی، وضعیت یا شرایط بودن، عقب ماندگی ذهنی متوسط یا شدید است
[ترجمه گوگل]روانشناسی وضعیت یا شرایط یک بیضه؛ عقب ماندگی ذهنی متوسط یا شدید
10. The pompous high-placed imbecile mouthing his platitudes.
[ترجمه ترگمان]حرف های احمقانه و پر طمطراق او که در برابر آدم های حراف و platitudes قرار داشت
[ترجمه گوگل]مگس بیضوی با اندازه زیاد قرار میگیرد
11. She thought that only an imbecile would keep at something that doomed to be a failure.
[ترجمه ترگمان]فکر می کرد که فقط یک احمق به چیزی می ماند که محکوم به شکست باشد
[ترجمه گوگل]او فکر کرد که فقط یک تکه تکه می شود در چیزی که محکوم به شکست است
12. He was an imbecile to sign a contract with them.
[ترجمه ترگمان]او احمق بود که با آن ها قراردادی امضا کند
[ترجمه گوگل]او مشغول قرارداد با آنها بود
13. Did you ever see anything so imbecile as her mother?
[ترجمه ترگمان]تا به حال هیچ وقت چیزی مثل مادرش را دیده ای؟
[ترجمه گوگل]آیا تا به حال به عنوان مادرش چیزی به اندازه ی مریض دیده اید؟
14. Forrest Gump an IQ of only 75 imbecile.
[ترجمه ترگمان]از سن ۷۵ سالگی بهره هوشی رسیده بود
[ترجمه گوگل]فارست گامپ یک IQ از 75 بوقلمون است
15. Perhaps it was born defective, or perhaps imbecile through fear, malnutrition, and neglect.
[ترجمه ترگمان]شاید از لحاظ ترس، سو تغذیه، و غفلت به دنیا آمده باشد
[ترجمه گوگل]شاید آن متولد شده بود، یا شاید از طریق ترس، سوء تغذیه، و بی توجهی متولد شد