1. There's a very thin dividing line between joviality and hysteria.
[ترجمه ترگمان]بین joviality و hysteria یک خط ارتباطی بسیار باریک وجود دارد
[ترجمه گوگل]بین تمیزی و هیستری، خط تقسیم بسیار نازک وجود دارد
2. I notice his increased joviality and the way he's started colouring his hair.
[ترجمه ترگمان]به این نتیجه رسیدم که نشاط و نشاط او و روشی که شروع به سرخ شدن موهایش می کند
[ترجمه گوگل]من متوجه افزایش تمایلات او و راه او رنگ آمیزی موهای خود را
3. His modesty [ air of joviality ] was all put on.
[ترجمه ترگمان]همه چیز به هم ریخته بود
[ترجمه گوگل]درود بر او
4. There is no joviality to the Premiership panto season.
[ترجمه ترگمان]هیچ لذتی برای فصل سی premiership نیست
[ترجمه گوگل]هیچ تمایلی به فصل لیگ برتر ندارد
5. However, there is an air of joviality in the sugar camps.
[ترجمه ترگمان]با این حال، حالت خوشی در اردوگاه های شکر وجود دارد
[ترجمه گوگل]با این حال، هوا در مورد اردوگاه های شکر جنجالی وجود دارد
6. There was in him the heartiness and intolerant joviality of the prosperous farmer.
[ترجمه ترگمان]در او مهربانی و مهربانی intolerant کشاورز موفق را در خود احساس می کرد
[ترجمه گوگل]در او، دلتنگی و تحقیر و ناتوانی کشاورز شاد بود
7. Immediately he noticed the joviality of Stane's manner.
[ترجمه ترگمان]بلافاصله به شوخ stane پی برد
[ترجمه گوگل]بلافاصله متوجه شد که جنجالی ترین شیوه Stane است
8. It brings joviality, but is never flighty: it coruscates with increasingly refreshed vitality, and the apothegm of love continues to spread.
[ترجمه ترگمان]این کار، خوشی را به ارمغان می آورد، اما هیچ وقت flighty؛ این شور و نشاط با طراوت و تازگی تازگی دارد، و the عشق همچنان گسترش می یابد
[ترجمه گوگل]این جالب بودن را به ارمغان می آورد، اما هیچ وقت پرواز نمی کند: با فرسودگی فزاینده ای که از آن به دست می آید، فریب خورده می شود و عطش عشق همچنان گسترش می یابد
9. There were wisecracks and anecdotes throughout, although the joviality was at times somewhat forced.
[ترجمه ترگمان]در سراسر دنیا wisecracks و anecdotes وجود داشت، هر چند که این بهجت گاهی تا حدی اجباری بود
[ترجمه گوگل]در تمام طول سالها، داستانهای عجیب و غریب وجود داشت، هرچند اغراق بودن در بعضی مواقع مجبور بود
10. It is the romantic aura hide in, the joviality feeling that can not tell.
[ترجمه ترگمان]این هاله رمانتیک است که در آن پنهان می شود، همان احساسی که نمی تواند بگوید
[ترجمه گوگل]این عرف عاشقانه است که احساس می کند که نمی تواند بگوید
11. In the midst of his joviality he did not for a moment lose sight of discretion.
[ترجمه ترگمان]در بحبوحه نشاط او لحظه ای چشم از بصیرت در برنداشت
[ترجمه گوگل]در اوج لذت او او را برای یک لحظه از دست ندهید از نظر اختیار
12. Daffy keeps reappearing to Richard as a ghost, unstoppably loquacious and with a joviality that turns increasingly sinister.
[ترجمه ترگمان]بعد از آن از آن سو به عنوان روح مانند یک روح به صورت یک روح ظاهر می شود، unstoppably و با نشاطی که بیش از پیش شوم می گردد
[ترجمه گوگل]Daffy دوباره به Richard نگاه می کند به عنوان یک روح، unstoppably loquacious و با joviality که به طور فزاینده شوم تبدیل می شود
13. Also it illustrates the scientific theories that television could strengthen the optic nerve, relief asthenopia, produce joviality, and avoid the symptom of color-inclining.
[ترجمه ترگمان]هم چنین این تیوری های علمی را نشان می دهد که تلویزیون می تواند عصب بینایی، کمک های امدادی، نشاط تولید کند و از نشانه های رنگ کردن رنگ جلوگیری کند
[ترجمه گوگل]همچنین این تئوری های علمی را نشان می دهد که تلویزیون می تواند عصب بینایی، آسونوپی آسپیراسیون را تقویت کند، عصبانیت را تولید کند و از علامت شیب رنگی جلوگیری کند
14. We had gone from good humor to bellicosity back to joviality in five hours.
[ترجمه ترگمان]تا پنج ساعت دیگر از خلق و خوی خوش خوی خوش گذشته بودیم
[ترجمه گوگل]ما از طنز خوب تا جنجال بر سر پنجاه و شانزده سالگی رفته بودیم