کلمه جو
صفحه اصلی

importunity


معنی : ابرام، اصرار
معانی دیگر : پافشاری، سماجت

انگلیسی به فارسی

اصرار، ابرام


عصبانیت، اصرار، ابرام


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: importunities
(1) تعریف: the quality or condition of being persistently demanding.

(2) تعریف: the making of urgent and persistent demands.

• imploring, entreating, persistent pleading
importunity or an importunity is an example of importunate behaviour; a formal word.

مترادف و متضاد

ابرام (اسم)
persistence, confirmation, request, importunity, persistency

اصرار (اسم)
persistence, perseverance, tenacity, importunity, persistency, insistence, yen, insistency

جملات نمونه

1. Unable to withstand my importunity he would make out drafts for me to copy.
[ترجمه ترگمان]در برابر اصرار من قادر به مقاومت در برابر اصرار من نبود
[ترجمه گوگل]او قادر به مقاومت در برابر ضعف من است و من را برای کپی آماده می کند

2. Plead the precious blood with unceasing importunity, and it shall be with you according to your desire.
[ترجمه ترگمان]اکنون با توجه به میل خود، خون گران بها را تحت فشار قرار می دهد، و با شما بر طبق خواسته شما خواهد بود
[ترجمه گوگل]خون قیمتی را با بی اعتنایی بی نظیری بپردازید، و با توجه به میل شما، باید با شما باشد

3. Tess, half frightened, gave way to his importunity; placed her hand upon the stone and swore.
[ترجمه ترگمان]تس، که ترسیده بود، تسلیم اصرار او شد و دستش را روی سنگ گذاشت و ناسزایی گفت
[ترجمه گوگل]تس، نیمه ترسناک، به اوج خود رسید؛ دستش را روی سنگ گذاشت و سوگند یاد کرد

4. His importunity left me no alternative but to agree.
[ترجمه ترگمان]سماجت او هیچ راه دیگری برای من باقی نگذاشته بود جز این که با او موافقت کنم
[ترجمه گوگل]منفعت او من هیچ جایگزینی برای توافق نداشت

5. The importunity of kids is the common apology for QQ parents are afraid to own themselves forward to.
[ترجمه ترگمان]اصرار بچه ها اولین عذر و بهانه است که والدین QQ از خودشان می خواهند که خودشان را به جلو بیندازند
[ترجمه گوگل]اعتماد به نفس بچه ها عذرخواهی معمولی برای والدین QQ است که می ترسند خودشان را به جلو بروند

6. They got only blushes, ejaculations, tremors, and titters, in return for their importunity.
[ترجمه ترگمان]آن ها فقط از خجالت سرخ می شدند، من من می کردند، tremors، and، و به خاطر اصرار و importunity، لبخند می زدند
[ترجمه گوگل]آنها در عوض مقبولیت خود، فقط سوزش، انزال، لرزیدن و تیترو را داشتند

7. I say unto you, Though he will not rise and give him, because he is his friend, yet because of his importunity he will rise and give him as many as he needeth.
[ترجمه ترگمان]من به شما می گویم، اگر چه او بلند نخواهد شد و به او خواهد داد، چون او دوست اوست، با این حال، به خاطر اصرار او قیام خواهد کرد و او را به همان اندازه که دوست دارد به او خواهد داد
[ترجمه گوگل]من به شما می گویم، اگرچه او نمی آفریند و او را به خاطر او دوست او نخواهد گذاشت، با این حال او به دلیل اعتقاداتش افزایش خواهد یافت و او را به همان اندازه که نیاز دارد می دهد


کلمات دیگر: