1. drunks sometimes hallucinate
مست ها گاهی دچار توهم می شوند.
2. Drug addicts often hallucinate.
[ترجمه خانی] معتادان اغلب دچار توهم میشوند.
[ترجمه ترگمان]معتادان مواد مخدر اغلب معتاد به مواد مخدر هستند
[ترجمه گوگل]معتادان به مواد مخدر اغلب هذیان می کنند
3. Sylvia had started to hallucinate, seeing creepy-crawlies on her bed, and the houseman had to come and sort her out.
[ترجمه ترگمان]سیلویا شروع به توهم کرده بود، دیدن چیزهای وحشتناک روی تختش، و خانه من مجبور شده بود او را بیرون بیاورد
[ترجمه گوگل]سیلویا شروع به ترس و وحشت زدگی کرد و در رختخواب خود را دید که خزنده خزنده بود و خانم مجبور شد برود و برود
4. Hunger made him hallucinate.
[ترجمه ترگمان]گرسنگی او را دچار توهم کرد
[ترجمه گوگل]گرسنگی او را هضم کرد
5. You again? Why couldn't I hallucinate someone who's not a moron?
[ترجمه ترگمان]دوباره تو؟ چرا نمی توانستم به یک کسی بگویم که احمق نیست؟
[ترجمه گوگل]دوباره تو؟ چرا من نمی توانم فردی را دوست داشته باشم که خشن نیست؟
6. Mental disorders, drug use and hypnosis can all cause people to hallucinate.
[ترجمه ترگمان]اختلالات روانی، مصرف مواد مخدر و هیپنوتیزم می تواند باعث شود که مردم به hallucinate دچار شوند
[ترجمه گوگل]اختلالات روانشناختی، مصرف مواد مخدر و هیپنوتیزم می تواند باعث ایجاد توهم برای مردم شود
7. People starved of sleep start to lose their concentration and may hallucinate.
[ترجمه ترگمان]افراد دچار کمبود خواب، تمرکز خود را از دست می دهند و ممکن است hallucinate کنند
[ترجمه گوگل]مردم از خواب بیدار شروع به غلبه می کنند و ممکن است توهم کنند
8. While in his medicated, pain-saturated state, he begins to hallucinate.
[ترجمه ترگمان]در حالی که در مورد پزشکی که از درد و رنج ناشی می شود، شروع به hallucinate می کند
[ترجمه گوگل]در حالیکه در حالت دارویی که در حالت اشباع درد است، او شروع به توهم می کند
9. In higher doses it can happen. Thought processes become distorted and you hallucinate.
[ترجمه ترگمان]در دوزهای بالاتر می تواند رخ دهد فرایندهای اندیشه تحریف می شوند و شما hallucinate
[ترجمه گوگل]در دوزهای بالاتر این اتفاق می افتد فرآیندهای فکر تبدیل به تحریف شده و توهم می کنند
10. After two days without food and water, Voss began to hallucinate.
[ترجمه ترگمان]واس از دو روز بدون غذا و آب شروع به hallucinate کرد
[ترجمه گوگل]پس از دو روز بدون غذا و آب، Voss شروع به توهم نمود
11. If you stared long enough and hard, you could even begin to hallucinate the appearance of small islands.
[ترجمه ترگمان]اگر به اندازه کافی و سخت به آن نگاه می کردید، حتی می توانید ظهور یک جزیره کوچک را هم پیدا کنید
[ترجمه گوگل]اگر شما به اندازه کافی و دشوار نگاه کردید، حتی ممکن است شروع به ظهور جزایر کوچک کنید
12. Many college students in the 1960's took & quot ; acid & quot ; in order to hallucinate.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از دانشجویان کالج در دهه ۱۹۶۰ & quot را گرفتند؛ acid & quot؛ به ترتیب to
[ترجمه گوگل]بسیاری از دانش آموزان کالج در سال 1960 * quot؛ اسید * quot؛ به منظور توهم