کلمه جو
صفحه اصلی

inauspicious


معنی : شوم، نامیمون، نامبارک، ناخجسته
معانی دیگر : بد شگون، بدیمن، بدطالع، نحس

انگلیسی به فارسی

نحس، شوم، ناخجسته، نامبارک، نامیمون


بی شرمانه، شوم، نامیمون، نامبارک، ناخجسته


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: inauspiciously (adv.), inauspiciousness (n.)
• : تعریف: showing little or no promise of success; unfavorable.
متضاد: auspicious, promising, propitious
مشابه: contrary, ill, ill-omened, unfavorable, unlikely, unlucky

- an inauspicious start to the new year
[ترجمه ترگمان] چه راه شومی برای سال نو
[ترجمه گوگل] شروع نابسامان به سال جدید

• unfavorable, unlucky
an inauspicious occasion seems unlucky and gives signs that success is unlikely; a formal word.

مترادف و متضاد

شوم (صفت)
bad, ghastly, grim, forbidding, ominous, fateful, inauspicious, dire, ill-fated, unlucky, infelicitous, saturnine

نامیمون (صفت)
unfavorable, ominous, inauspicious, sinister, unblessed, unfavourable

نامبارک (صفت)
inauspicious, unblessed

ناخجسته (صفت)
inauspicious

ominous, unpromising


Synonyms: bad, baleful, baneful, black, dire, discouraging, evil, fateful, foreboding, ill-boding, ill-omened, impending, inopportune, sinister, threatening, unfavorable, unfortunate, unlucky, unpromising, unpropitious, untimely, untoward


Antonyms: auspicious, favorable, fortunate, lucky, promising


جملات نمونه

1. After an inauspicious start, Scotland went on to win the match.
[ترجمه ترگمان]پس از یک دفعه دیگر، اسکاتلند رفت تا در مسابقه پیروز شود
[ترجمه گوگل]پس از آغاز ناامید کننده، اسکاتلند برای پیروزی در بازی رفت

2. The meeting got off to an inauspicious start when he was late.
[ترجمه ترگمان]وقتی دیر رسید، ملاقات با an آغاز شد
[ترجمه گوگل]این جلسه وقتی که دیر شد، شروع به خشونت کرد

3. Bel-Hathor seemed an inauspicious choice; like most Sapherian princes he was something of an eccentric.
[ترجمه ترگمان]قرار بر این بود که به نظر خوب بیاید، مثل بیشتر پرنس ها که یک آدم عجیب و غریبی است
[ترجمه گوگل]Bel Hathor به نظر می رسید انتخاب دلخواهانه؛ مانند بسیاری از شاهزادهای Sapherian او چیزی غیر عادی بود

4. In spite of an inauspicious beginning, Laura and Bernard succeeded within a few years in developing an absorbing private life in their adopted country.
[ترجمه ترگمان]با وجود چه آغاز شومی، لو را و برنارد در عرض چند سال موفق شدند که زندگی خصوصی خود را در کشور خود به سر ببرند
[ترجمه گوگل]به رغم آغاز خشونت آمیز، لورا و برنارد طی چند سال موفق به توسعه یک زندگی خصوصی جذاب در کشور خود گردیدند

5. At Plymouth, despite an inauspicious start, a fine first spring had improved the Pilgrim spirits.
[ترجمه ترگمان]در پلیموت از آغاز بهار، بهار اول بهار خوشی را بهبود بخشیده بود
[ترجمه گوگل]در پلیوموت، با وجود شروع ناامیدکننده، اولین جشن سال نو، روحیه خواران را بهبود بخشید

6. From their inauspicious start, the pair could hardly be closer now.
[ترجمه ترگمان]از آغاز their آن زوج به سختی می توانستند به آن ها نزدیک تر شوند
[ترجمه گوگل]از آغاز ناامید کننده خود، این جفت به سختی می تواند نزدیکتر شود

7. On those inauspicious occasions the candidate was Frank Robson, a market trader who lives near Darlington.
[ترجمه ترگمان]در موارد دیگر، این کاندیدا فرانک رابسون بود که تاجر بازار بود که نزدیک Darlington زندگی می کند
[ترجمه گوگل]در آن موارد ناسازگار، نامزد فرانک رابسون، معامله گر بازار بود که در نزدیکی دارلینگتون زندگی می کرد

8. The loss was an inauspicious beginning to Darling's baseball career.
[ترجمه ترگمان]از دست دادن کاره ای بیس بال to بود
[ترجمه گوگل]این از دست دادن یک شروع بدبینانه برای کار بیس بال Darling بود

9. And shake the yoke of inauspicious stars from this work -- wearied flesh.
[ترجمه ترگمان]و این یوغ inauspicious رو از این گوشت خسته تکون بده
[ترجمه گوگل]و این یک ستاره های ناخوشایند را از این اثر تکان دهید - گوشت خسته

10. Thirteen is an inauspicious number. No one like to live in that room.
[ترجمه ترگمان] سیزده شماره inauspicious هیچ کس دوست ندارد در آن اتاق زندگی کند
[ترجمه گوگل]سیزده عدد ناسالم است هیچ کس دوست ندارد در آن اتاق زندگی کند

11. It is inauspicious to walk under a ladder.
[ترجمه ترگمان]خیلی بد است که زیر یک نردبان راه برویم
[ترجمه گوگل]ناسازگار است که زیر نردبان راه برویم

12. My words with inauspicious thunderings shook heaven.
[ترجمه ترگمان]سخنان من با thunderings inauspicious آسمان را به لرزه درآورد
[ترجمه گوگل]کلمات من با رعد و برق ناخوشایند آسمان را تکان دادند

13. It was an inauspicious start, to say the least.
[ترجمه ترگمان]این شروع خیلی بدی بود
[ترجمه گوگل]این حداقل آغازین بود

14. Of course, it is distasteful - and inauspicious, Thais believe - to speak of King Bhumibol's death.
[ترجمه ترگمان]البته، رفتن به مرگ شاه Bhumibol است
[ترجمه گوگل]مطمئنا، ترساننده و ناراحت کننده است - به تایلندی اعتقاد داریم - از مرگ پادشاه بومیبول صحبت کنیم


کلمات دیگر: