کلمه جو
صفحه اصلی

headstock


معنی : پایه، یاتاقان، بستر
معانی دیگر : (مکانیک) پایه ی صفحه ی نظام، سر دستگاه، (ماشین تراش) نگهدار مرغک ثابت، قسمتی ازماشین که میله گردنده ای روی ان قرارمیگیرد، پایه، بستر، یاتاقان، راهنمای عملیات ورزشی دسته جمعی در مدارس وغیره

انگلیسی به فارسی

(مکانیک) پایه‌ی صفحه‌ی نظام، سر دستگاه، (ماشین تراش) نگهدار مرغک ثابت


سرباز، بستر، یاتاقان، پایه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the part of a machine that supports a revolving or moving part such as the spindle of a lathe.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] جلو دستگاه - قسمت ثابت ماشین میول که دوکها قرار دارند - بستر - پایه
[ریاضیات] پایه ی صفحه ی نظام، نگهدار مرغک ثابت، سر دستگاه

مترادف و متضاد

پایه (اسم)
base, stand, stock, measure, leg, ground, pile, status, prop, mark, degree, grade, basis, stalk, root, stage, mount, rank, stratum, buttress, stanchion, foundation, bedrock, radix, fulcrum, headstock, outrigger, cantilever, sill, column, pillar, phase, footpath, fundament, groundsel, groundwork, mounting, pediment, principium, thallus

یاتاقان (اسم)
bearing, headstock

بستر (اسم)
bed, floor, headstock, kip, doss

پیشنهاد کاربران

کلگی ، گلویی


کلمات دیگر: