کلمه جو
صفحه اصلی

jibe


معنی : تطبیق کردن
معانی دیگر : (عامیانه) با هم توافق داشتن، با هم خواندن، (بادبان های جلو و عقب کشتی) از یک سو به سوی دیگر چرخاندن، جهت بادبان ها را ناگهان عوض کردن، جهت کشتی را عوض کردن (تا اینکه بادبان ها نیز جهتشان عوض شود)، سو چرخی کردن، رجوع شود به: gibe، ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن بادبان، موافقت کردن

انگلیسی به فارسی

(دریانوردی) ناگهان باین سو و آن سو حرکت کردن (بادبان)، موافقت کردن، تطبیق کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: jibes, jibing, jibed
(1) تعریف: to move a sail or boom to the other side while sailing before the wind.

(2) تعریف: to steer a sailing vessel so that a sail moves in such a way.
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to cause (a sail or boom) to move to the other side of a vessel sailing before the wind.
اسم ( noun )
• : تعریف: the action of jibing.
اسم و ( noun, verb )
• : تعریف: variant of gibe.

• gibe, mock; fit, be in agreement; change direction, shift back and forth (nautical)
a jibe is a rude or insulting remark about someone.
if one account or claim jibes with another, it agrees with it; used in informal american english.

مترادف و متضاد

تطبیق کردن (فعل)
fit, match, reconcile, tally, compare, check, collate, jibe

agree


Synonyms: accord, conform, correspond, dovetail, fit, fit in, go, harmonize, match, resemble, square, tally


Antonyms: clash, disagree


جملات نمونه

1. these accounts don't jibe
این حساب ها با هم نمی خواند.

2. Her story didn't jibe with the witnesses'account.
[ترجمه ترگمان]داستان او به حساب شاهدها گوش نداد
[ترجمه گوگل]داستان او با حساب شاهدان جالب نبود

3. Your statement doesn't jibe with the facts.
[ترجمه ترگمان]اظهارات شما با واقعیت حرف نمی زند
[ترجمه گوگل]بیانیه شما با واقعیت ها جالب نیست

4. What he says does not jibe with what others say.
[ترجمه ترگمان]چیزی که او می گوید به حرف دیگران گوش نمی دهد
[ترجمه گوگل]آنچه که او می گوید با آنچه که دیگران می گویند، شبیه نیست

5. How did your expectations jibe with the reality?
[ترجمه ترگمان]انتظارات شما از واقعیت چگونه بود؟
[ترجمه گوگل]انتظارات شما چطور با واقعیت چیره شد؟

6. His report did not jibe with the facts.
[ترجمه ترگمان]گزارش او با واقعیات به گوش نمی رسید
[ترجمه گوگل]گزارش او با واقعیت ها جالب نیست

7. What you see in movies doesn't always jibe with reality.
[ترجمه ترگمان]چیزی که در فیلم ها می بینی همیشه با واقعیت حرف نمی زند
[ترجمه گوگل]آنچه در فیلم ها می بینید، همیشه با واقعیت جلب نمی کند

8. Greg's jibe about the dress being like a shroud rankled.
[ترجمه ترگمان]شوخی گرگ در مورد لباسش مثل کفن کردن کفن و دفن بود
[ترجمه گوگل]گرگ در مورد لباس مانند یک سقف دیده می شود

9. That jibe about Alison was mean and contemptible.
[ترجمه ترگمان]اون jibe که در مورد آلیسون بود بدجنس و پست بود
[ترجمه گوگل]این جیب در مورد آلیسون معنی و تحقیر آمیز بود

10. During the years when the elephant jibe was rife, microbial genetics was at the forefront of molecular biology.
[ترجمه ترگمان]در طول سال ها که این طعنه بیداد می کرد، ژنتیک میکروبی در صف مقدم زیست شناسی مولکولی قرار داشت
[ترجمه گوگل]در طول سالیان دراز کشیده شدن فیل، ژنتیک میکروبی در پیشروی زیست شناسی مولکولی قرار داشت

11. If the Dole jibe rings true now, Dole himself must share the blame.
[ترجمه ترگمان]اگر jibe دول تمردان به حقیقت پی ببرد، خودش باید خودش را سرزنش کند
[ترجمه گوگل]اگر Dole Jibe در حال حاضر درست صحبت می کند، Dole خودش باید سرزنش را تقسیم کند

12. It was a jibe that nearly became a prophecy, though Cambridge were left with more of a one-horse race.
[ترجمه ترگمان]این a بود که تقریبا به یک پیشگویی تبدیل شد، هر چند که کمبریج بیشتر از یک مسابقه اسب دوانی با اسب باقی ماند
[ترجمه گوگل]این یک جیب بود که تقریبا یک نبوت شد، هرچند کمبریج بیشتر از یک مسابقه اسب باقی مانده بود

13. His jibe was greeted with howls of laughter as Mr Smith savaged Mr Major during the emergency debate on the economy.
[ترجمه ترگمان]وقتی آقای اسمیت به آقای می جر در بحث های اضطراری بر روی اقتصاد حمله کرد، این طعنه و تمسخر او مورد استقبال قرار گرفت
[ترجمه گوگل]جیبی او با صدای خنده ای به عنوان آقای اسمیت آشنا شد و آقای Major در بحث های اورژانس در اقتصاد

14. The numbers don't jibe.
[ترجمه ترگمان]این شماره ها شوخی نمی کنند
[ترجمه گوگل]اعداد اصرار ندارند

15. He succeeded to jibe her attention.
[ترجمه ترگمان]موفق شد که توجه او را به خود جلب کند
[ترجمه گوگل]او موفق به جلب توجه او شد

These accounts don't jibe.

این حساب‌ها با هم نمی‌خواند.


پیشنهاد کاربران

an unkind or offensive remark about somebody. Ox

کوچک کردن - تحقیر کردن - احمقانه جلوه دادن


کلمات دیگر: