کلمه جو
صفحه اصلی

inadvertent


معنی : غیر عمدی
معانی دیگر : ندانسته، ناخواسته، بی خواست، سهو

انگلیسی به فارسی

سهو، غیر عمدی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: inadvertently (adv.)
(1) تعریف: inattentive, or resulting from inattention.
مترادف: inattentive, neglectful, unmindful
متضاد: advertent
مشابه: absent-minded, careless, casual, heedless, negligent, regardless, unobservant

- Her inadvertent running of a stop light earned her a traffic ticket.
[ترجمه ترگمان] در حالی که ناخواسته در حال دویدن از یک چراغ توقف بود، بلیت رفت و آمد او را به دست آورد
[ترجمه گوگل] او به طور غریزی از یک چراغ متوقف به او بلیط ترافیکی بفروشد

(2) تعریف: not planned or intended; unintentional.
مترادف: accidental, unintended, unintentional, unthinking, unwitting
متضاد: deliberate, intentional
مشابه: automatic, careless, casual, chance, fortuitous, involuntary

- Numerous inadvertent casualties occurred during the battle.
[ترجمه موسی] در طول این نبرد تلفات ناخواسته بی شماری رخ داده است.
[ترجمه ترگمان] در طی این نبرد تلفات ناخواسته زیادی رخ داد
[ترجمه گوگل] تعداد زیادی تلفات ناخواسته در طول جنگ رخ داد
- Later, he was embarrassed by his inadvertent outburst.
[ترجمه موسی] بعداً ، او از فوران خشم ناخواسته خود شرمسار شد ( خجالت کشید ) .
[ترجمه ترگمان] بعدها او از این فوران خشم خود شرمنده شد
[ترجمه گوگل] بعدها، او توسط خروج ناخواسته خود خجالت کشید
- Her comment had been inadvertent, but it was the truth.
[ترجمه ترگمان] اظهار نظر او غیر مترقبه بود، اما حقیقت داشت
[ترجمه گوگل] اظهارات او ناخواسته بود، اما حقیقت بود

• negligent, careless, heedless; accidental; neglectful
an inadvertent action is one that you do unintentionally without thinking or without realizing.

مترادف و متضاد

غیر عمدی (صفت)
unwitting, random, involuntary, inadvertent, unintentional, unintended, unpremeditated

accidental


Synonyms: careless, chance, feckless, heedless, irreflective, negligent, not on purpose, reckless, thoughtless, uncaring, unconcerned, undesigned, undevised, unheeding, unintended, unintentional, unmindful, unplanned, unpremeditated, unthinking, unthought, unwitting


Antonyms: advertent, attentive, deliberate, intentional, planned


جملات نمونه

1. an inadvertent mistake
اشتباه غیرعمدی

2. The government has said it was an inadvertent error.
[ترجمه ترگمان]دولت گفته است که این یک خطای غیر عمدی بوده است
[ترجمه گوگل]دولت گفته است که یک خطای ناخواسته است

3. All authors need to be wary of inadvertent copying of other people's ideas.
[ترجمه ترگمان]تمام نویسندگان باید نسبت به کپی غیر عمدی ایده های دیگران محتاط باشند
[ترجمه گوگل]همه نویسندگان باید مراقب کپی های غیرمستقیم ایده های دیگران باشند

4. The suffering is inadvertent and unwanted.
[ترجمه ترگمان]درد غیر عمدی و ناخواسته است
[ترجمه گوگل]رنج ناخواسته و ناخواسته است

5. This is an inadvertent consequence of the peculiar defect structure of the clay.
[ترجمه ترگمان]این consequence اثر defect از خاک رس است
[ترجمه گوگل]این یک نتیجه ناخواسته ساختار عیبی نادر از خاک رس است

6. In character recognition, the inadvertent absence of ink within a character outline.
[ترجمه ترگمان]در تشخیص شخصیت، نبود غیر عمدی جوهر در یک طرح کلی شخصیت
[ترجمه گوگل]در تشخیص شخصیت، عدم وجود غلط جوهر در یک طرح شخصیت

7. Dan's blunder was inadvertent and we forgave him.
[ترجمه ترگمان]خطای دن خطا بود و ما او را بخشیدیم
[ترجمه گوگل]اشتباهات دن به طور غیرعادی بود و ما او را گمراه کردیم

8. Inadvertent disclosures by judges sometimes offer an extraordinary glimpse of the legal system's underbelly.
[ترجمه ترگمان]افشا کردن افشا سازی توسط قضات گاهی اوقات یک نظر غیر عادی از چارچوب قانونی را ارائه می دهد
[ترجمه گوگل]افشای غیرقانونی توسط قضات گاهی اوقات یک نگاه اجمالی به شکاف حقوق قانونی ارائه می دهد

9. Engagement of the lock prevents inadvertent unclamping of the fuelling machine from the fuel channel.
[ترجمه ترگمان]تعامل در قفل مانع از افتادن ناخواسته دستگاه سوخت از روی کانال سوخت می شود
[ترجمه گوگل]تعویض قفل مانع شل شدن ناگهانی دستگاه سوخت رسانی از کانال سوخت می شود

10. This provides some protection against initiating an inadvertent drag operation.
[ترجمه ترگمان]این کار حفاظت در برابر راه اندازی یک عملیات کشیدن غیر عمدی را فراهم می کند
[ترجمه گوگل]این امر برخی از حفاظت را در برابر آغاز عملیات کشیدن ناخواسته فراهم می کند

11. This one is the familiar one, inadvertent opening of a pressurised safety or relief valve in a PWR or a safety valve in a BWR.
[ترجمه ترگمان]این یکی از نمونه های آشنا، باز کردن ناخواسته یک سوپاپ اطمینان یا سوپاپ اطمینان در یک PWR یا یک سوپاپ اطمینان در یک BWR است
[ترجمه گوگل]این یکی از مواردی است که آشنا به نظر می رسد، باز شدن غیرمستقیم یک ایمنی فشار یا فشار تخلیه در یک PWR یا شیر ایمنی در BWR

12. With an inadvertent gesture she swept the vase off the table.
[ترجمه ترگمان]با بی توجهی آن گلدان را از روی میز برداشت
[ترجمه گوگل]با یک حرکت غیرمنتظره، گلدان را از روی میز برداشت

13. An inadvertent inquiry would have brought us into troubled waters.
[ترجمه ترگمان]ممکن بود که سهوا ما را به آب های تشویش آوری بکشاند
[ترجمه گوگل]یک تحقیق ناخواسته ما را به آبهای مشکل تبدیل کرد

14. No inadvertent respiratory placement of feeding tubes or perforation of the GI tract occurred.
[ترجمه ترگمان]هیچ جای دستگاه تنفسی غیر عمدی در لوله ها و یا perforation دستگاه GI ایجاد نشده است
[ترجمه گوگل]بدون قرار گرفتن در معرض تنفس لوله های تغذیه یا سوراخ شدن دستگاه گوارش رخ نداد

an inadvertent mistake

اشتباه غیرعمدی


پیشنهاد کاربران

از روی غفلت، نسنجیده، بی دقت، بی توجه

سهوی

inadvertent ( adj ) = غیرعمدی، سهوی، ناخواسته ، ندانسته

Definition =عمدی نباشد/ناخواسته انجام شده یا اتفاق می افتد/

an inadvertent omission = یک اهمال سهوی، یک تعلل ناخواسته
an inadvertent mistake = یک اشتباه سهوی، یک اشتباه ناخواسته

examples:
1 - All authors need to be wary of inadvertent copying of other people's ideas.
همه نویسندگان باید نسبت به کپی برداری سهوی از عقاید دیگران محتاط باشند.
2 - A careful reader will notice inadvertent slips into modern spellings.
یک خواننده با دقت متوجه لغزش های سهوی در هجی های مدرن می شود.
3 - Ordinarily an act is said to be ' inadvertent ' if it is done unintentionally.
معمولاً اگر عملی غیر عمدی انجام شود ، گفته می شود "سهوی" است.
4 - his inadvertent calculation caused him to derive the wrong answer.
محاسبه سهوی او باعث شد تا او به پاسخ غلطی برسد.
5 - through an inadvertent error, the guided missile sped out of control.
از طریق یک اشتباه غیرعمدی ( سهوی ) ، موشک هدایت شونده از کنترل خارج شد.

سهوی , غیرعمدی

– an inadvertent mistake
– He inadvertently deleted the file
– The pregnancy was inadvertent and unwanted

تصادفی


کلمات دیگر: