1. They sent us a lovely Christmas hamper.
[ترجمه ترگمان]آن ها برای ما یک سبد کریسمس دوست داشتنی فرستادند
[ترجمه گوگل]آنها یک کریسمس دوست داشتنی را برای ما فرستادند
2. You would hamper yourself with that fellow.
[ترجمه ترگمان]تو خود را با آن مرد گرفتار خواهی کرد
[ترجمه گوگل]شما خودتان را با این شخص متوقف می کنید
3. I hastily packed the hamper and lugged it to the car.
[ترجمه ترگمان]با عجله سبد را جمع کردم و آن را تا ماشین نگه داشتم
[ترجمه گوگل]من به شدت بسته به مشکل و خواندن آن را به ماشین
4. There are some apples in a picnic hamper.
[ترجمه ترگمان]چند سیب در یک سبد پیک نیک وجود دارد
[ترجمه گوگل]برخی از سیب ها در یک مهار پیک نیک وجود دارد
5. The picnic hamper had been stacked quietly and moved aside.
[ترجمه ترگمان]سبد پیک نیک به آرامی روی هم جمع شدند و به کناری رفتند
[ترجمه گوگل]مانع پیک نیک شده بود بی سر و صدا جمع شده و کنار رفت
6. This it at once began to use to hamper the government's efforts to cope with the desperate financial situation.
[ترجمه ترگمان]این موضوع بلافاصله شروع به استفاده برای ضربه زدن به تلاش های دولت برای مقابله با وضعیت مالی ناامیدانه کرد
[ترجمه گوگل]این یک بار آن را شروع کرد تا مانع تلاش دولت برای مقابله با وضعیت مالی ناامید شود
7. Drastic changes, up or down, hamper longer-term development and can mean re-drafting the national budget at short notice.
[ترجمه ترگمان]تغییرات شدید، بالا یا پایین، توسعه بلندمدت را مختل می کنند و می توانند به معنای تهیه پیش نویس بودجه ملی با توجه اندک باشند
[ترجمه گوگل]تغییرات شدید، بالا یا پایین، مانع پیشرفت درازمدت می شود و می تواند به منظور پیش نویس مجدد بودجه ملی در کوتاه مدت باشد
8. They tend to hamper every search for factual reality, including research in science.
[ترجمه ترگمان]آن ها تمایل دارند هر جستجو برای واقعیت واقعی از جمله تحقیقات در علوم را مختل کنند
[ترجمه گوگل]آنها تمایل دارند هر جستجو برای واقعیت واقعی را از جمله تحقیق در علوم محدود کنند
9. This wicker hamper is packed with delicious goodies and costs £6 9 inclusive of nationwide delivery.
[ترجمه ترگمان]این سبد حصیری مملو از شیرینی های خوش مزه است و ۶ میلیارد پوند برای تحویل در سراسر کشور هزینه دارد
[ترجمه گوگل]این مانع از wicker با غذاهای خوشمزه و هزینه £ 6 9 شامل تحویل در سراسر کشور بسته بندی شده است
10. Pundits and scientists chafe at regulations that hamper their creativity and the direction of their research.
[ترجمه ترگمان]Pundits و دانشمندان در حال شکایت از مقرراتی هستند که خلاقیت آن ها و مسیر تحقیقات آن ها را مختل می کنند
[ترجمه گوگل]معاونان و دانشمندان در قوانینی که خلاقیت و جهت تحقیقاتشان را مختل می کنند، دلسرد می شوند
11. And so is the yummy hamper over there from Fortnum's.
[ترجمه ترگمان]پس این سبد خوش مزه که از Fortnum هست
[ترجمه گوگل]و بنابراین جالب توجه است که از Fortnum در آنجا وجود دارد
12. Needlessly to hamper working animals bespeaks more eloquently of bad husbandry.
[ترجمه ترگمان]Needlessly برای ضربه زدن به حیوانات کارگر، more از پرورش بد را به تصویر می کشند
[ترجمه گوگل]ضروری است که مانع از کارکردن حیوانات بطور شفاهی از بدرفتاری شود
13. He placed the hamper on the ground, spread a cloth.
[ترجمه ترگمان]سبد را روی زمین گذاشت و سفره را پهن کرد
[ترجمه گوگل]او مانع بر روی زمین قرار داد، پارچه را گسترش داد
14. We don't own a picnic hamper.
[ترجمه ترگمان]ما که سبد پیک نیک نداریم
[ترجمه گوگل]ما یک مشکل پیک نیک نداریم
15. Police should have the power to fine people who hamper rescue efforts. In fact I'd throw them into prison for a night.
[ترجمه ترگمان]پلیس باید قدرت افرادی را داشته باشد که تلاش های امداد را مختل می کنند در حقیقت برای یک شب آن ها را به زندان می انداختم
[ترجمه گوگل]پلیس باید قدرت را برای افرادی که تلاش نجات را مختل کرده اند، داشته باشد در واقع من آنها را برای یک شب به زندان انداختم