کلمه جو
صفحه اصلی

handstand


معنی : بالانس، دست ها بزمین و پاها در هوا
معانی دیگر : (حرکات آکروباتی) بالانس، دست ایست، معلق

انگلیسی به فارسی

معلق، دست ها بزمین وپاها در هوا، بالانس


دست پاشی، بالانس، دست ها بزمین و پاها در هوا


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: an act of balancing the body on the hands with the feet extended upward.

• act of balancing the body on the hands with the legs extended in the air
if you do a handstand, you balance upside down on your hands with your body and legs straight up in the air.

مترادف و متضاد

بالانس (اسم)
handstand

دست به زمین و پاها در هوا (اسم)
handstand

جملات نمونه

1. to make a handstand
بالانس زدن

2. The handstand was followed by a back flip.
[ترجمه ترگمان]The در حال چرخش بود
[ترجمه گوگل]دست پا به دنبال یک تلنگر پشتی بود

3. A man doing a handstand in the town centre is likely to arouse interest.
[ترجمه ترگمان]مردی که در مرکز شهر کار می کند به احتمال زیاد باعث جلب توجه خواهد شد
[ترجمه گوگل]مردی که یک مرکز دستی را در مرکز شهر می سازد احتمالا موجب علاقه می شود

4. Now the handstand, that's different.
[ترجمه ترگمان]حالا the، این فرق می کنه
[ترجمه گوگل]در حال حاضر دست است، که متفاوت است

5. How can be incorrect handstand pose brought about?
[ترجمه ترگمان]این حالت چگونه می تواند نادرست باشد؟
[ترجمه گوگل]چطور می توانستم دستمالی نادرست ایجاد کنم؟

6. A patient of the psychosis, wear in hospital handstand on foot.
[ترجمه ترگمان]یکی از بیمارانی که به جنون مبتلا شده، در بیمارستان بستری می شود
[ترجمه گوگل]بیمار مبتلا به روانپریشی، پای بیمارستان را در دست میگیرد

7. The handstand group gives up the contest because of the training fatigue.
[ترجمه ترگمان]گروه handstand به دلیل خستگی آموزشی این رقابت را رها می کند
[ترجمه گوگل]به دلیل خستگی آموزش، گروه دست ایستادن مسابقه را ترک می کند

8. A dive that begins from a handstand position, used only in platform diving.
[ترجمه ترگمان]غواصی که از موقعیت handstand شروع می شود، تنها در غواصی روی سکو استفاده می شود
[ترجمه گوگل]یک شیرجه که از موقعیت دست استنتاج می شود، فقط در غواصی سکو استفاده می شود

9. Liz: Wow! He did a handstand reverse twist. Nice!
[ترجمه ترگمان]! واو دنده عقب کج شده بود چه خوب!
[ترجمه گوگل]لیز: وای! او چرخش معکوس دست را انجام داد خوب!

10. The iron cross and the handstand both require great strength.
[ترجمه ترگمان]صلیب آهنی و بالانس هر دو به قدرت زیادی نیاز دارند
[ترجمه گوگل]کراس آهن و دست دست هر دو نیاز به قدرت زیادی دارند

11. I stand on my front feet and do handstand to warn my enemies.
[ترجمه ترگمان]روی پاهایم می ایستم و به handstand تکیه می دهم تا به دشمنانم هشدار بدهم
[ترجمه گوگل]من روی پای جلوم ایستاده ام و به دست دشمنانم هشدار می دهم

12. The iron croos and the handstand both require great strength.
[ترجمه ترگمان]croos و the هر دو به نیروی زیادی نیاز دارند
[ترجمه گوگل]کراو آهن و دست دست هر دو نیاز به قدرت زیادی دارند

13. Can long handstand affect vision? How to prevent?
[ترجمه ترگمان]آیا handstand می تواند بر بینش تاثیر بگذارد؟ چطور از آن پیش گیری کنیم؟
[ترجمه گوگل]آیا می تواند مدت طولانی استرس را تحت تاثیر قرار دهد؟ چگونه برای جلوگیری از؟

14. He straightened out, feet extended towards the ceiling, and rose into a handstand.
[ترجمه ترگمان]او قد راست کرد، پاهایش را به طرف سقف دراز کرد و به a تکیه داد
[ترجمه گوگل]او راست کرد، پا را به طرف سقف گذاشت، و به طرف دستی بلند شد

to make a handstand

بالانس زدن


پیشنهاد کاربران

بالانس


آویز لباس

در ژیمناستیک به معنای بالانس. . . . روی دست ایستادن

تندروها کر

روی دست ایستادن

پایه دستی

پایه دستی=hand stand


کلمات دیگر: