1. idiotic behavior
رفتار احمقانه
2. all the time she talked, saying idiotic things
در تمام مدت چرندگویی کرد و حرف های احمقانه زد.
3. I am rather chary of making too many idiotic mistakes.
[ترجمه ترگمان]از اینکه اشتباه ات احمقانه زیادی مرتکب شده ام، کم است
[ترجمه گوگل]من به جای اینکه اشتباهات اشتباهی را مرتکب شوم، دلم برات تنگ شده
4. What an idiotic thing to say!
[ترجمه ترگمان]چه حرف احمقانه ای زدی!
[ترجمه گوگل]چه چیز دیوایسکی برای گفتن است
5. How boring that idiotic Count is!
[ترجمه ترگمان]کنت گفت: این کنت احمق چقدر خسته کننده است!
[ترجمه گوگل]چقدر خسته کننده است که تعداد دیوانه کننده است!
6. Charming, idiotic, nonsensical girls, he used to say.
[ترجمه ترگمان]همیشه می گفت جذاب و ابلهانه است
[ترجمه گوگل]او عادت داشت که بگوید، دختران جذاب، عجیب و غریب و بی عاطفه
7. I'd hoped to gain sympathy from those idiotic journalists.
[ترجمه ترگمان]امیدوار بودم که با آن روزنامه نگاران ابلهانه همدردی کنم
[ترجمه گوگل]من امیدوار بودم از این روزنامه نگاران فریبنده همدردی کنم
8. The present idiotic trends can not go on for ever, and there could soon be drastic changes.
[ترجمه ترگمان]این روند احمقانه کنونی هرگز نمی تواند ادامه پیدا کند و به زودی تغییرات شدیدی رخ خواهد داد
[ترجمه گوگل]روند فعلی اصطلاحا می تواند تا ابد ادامه پیدا کند و تغییرات شدید ممکن است به زودی رخ دهد
9. For some idiotic reason it had never crossed her mind that she might be doing something illegal.
[ترجمه ترگمان]برای یک دلیل احمقانه هرگز به ذهنش خطور نکرده بود که ممکن است کاری غیر قانونی انجام دهد
[ترجمه گوگل]برای بعضی از اصطلاحات فکری، هرگز از ذهنش نگذشته بود که ممکن است کاری غیر قانونی انجام دهد
10. Because even an idiotic postulate needs to be disproved by scientific means.
[ترجمه ترگمان]چون حتی یک postulate احمقانه هم باید از طریق علمی ردش کند
[ترجمه گوگل]از آنجا که حتی باید یک رویکرد فریبکارانه با استفاده از روش علمی، نادیده گرفته شود
11. Stop asking such idiotic questions.
[ترجمه ترگمان] اینقدر سوال احمقانه نکن
[ترجمه گوگل]متوقف کردن درخواست چنین سوالات احمقانه ای
12. She was acting like some idiotic schoolgirl, not an intelligent woman, she thought in exasperation.
[ترجمه ترگمان]با عصبانیت به خود گفت: مثل دختر مدرسه ای احمق رفتار می کرد، نه یک زن باهوش
[ترجمه گوگل]او به طرز خشمگینانه فکر کرد، مانند برخی از دانش آموزان فریبنده، مانند یک زن هوشمند عمل کرد
13. Don't be so idiotic!
[ترجمه ترگمان]احمق نباش!
[ترجمه گوگل]نمی شود خیلی احمقانه!
14. I personally think this is as idiotic as waving a bunsen burner around while having a row.
[ترجمه ترگمان]من شخصا فکر می کنم این مثل این است که فکر کنم این around مثل این است که دست زدن به یک ردیف شاخ و برگ داشته باشد
[ترجمه گوگل]من شخصا فکر می کنم این است که به عنوان تفریح به عنوان تکان دادن مشعل بنسن در اطراف در حالی که داشتن یک ردیف
15. She felt consumed with the most idiotic resentment.
[ترجمه ترگمان]احساس می کرد که از شدت خشم دیوانه شده است
[ترجمه گوگل]او احساس خشمگین ترین وحشتناکی را تجربه کرد