1. The fighter had to face many hardships before he became champion.
جنگجو پیش ازآنکه قهرمان شود مجبور بود با سختی زیادی مواجه شود
2. Abe Lincoln was able to overcome one hardship after another.
آبراهام لینکلن قادر بود مشکلات را یکی پس ار دیگری از میان بردارد
3. On account of hardship, Bert was let out of the army to take care of his sick mother.
برت بدلیل مشکلاتش اجازه یافت ارتش را ترک کند تا از مادر بیمارش مراقبت نماید
4. hardship did not weaken but rather tempered their resolve
مرارت نه تنها اراده ی آنها را ضعیف نکرد بلکه استوار هم نمود.
5. hardship perfected his character
مرارت شخصیت او را کامل کرد.
6. . . . the hardship became extreme
. . . مشقت به حد نهایت رسید
7. to endure hardship
سختی کشیدن
8. to suffer hardship
سختی کشیدن
9. don't you see (how) hardship has reached its utmost
نبینی که سختی به غایت رسید
10. don't you see how hardship and suffering have reached the limit?
نبینی که سختی به غایت رسید ـ مشقت به حد نهایت رسید؟
11. don't you see that hardship has reached an extremity . . . ?
نبینی که سختی به غایت رسید . . . ؟
12. the old woman lived in hardship
پیرزن در عسرت زندگی می کرد.
13. teymour climbed from the perigee of hardship to the apogee of glory
تیمور از حضیض ذلت به اوج رفعت رسید.
14. Housing benefit provides a cushion against hardship.
[ترجمه ترگمان]مزیت مسکن بالش را در برابر سختی ها تامین می کند
[ترجمه گوگل]مزایای مسکن، مقابله با سختی را فراهم می کند
15. To be the first to bear hardship and the last to enjoy comfort is our credo.
[ترجمه ترگمان]اولین کسانی که سختی ها را تحمل می کنند و آخرین نفر که از راحتی لذت می برند، باور ما است
[ترجمه گوگل]برای اولین بار است که به سختی و آخرین لذت بردن از آسایش اعتبار ما است
16. They say that hardship is good for the soul.
[ترجمه ترگمان]می گویند که سختی برای روح خوب است
[ترجمه گوگل]آنها می گویند که سختی برای روح است
17. They are living in genuine hardship.
[ترجمه ترگمان]آن ها در شرایط سختی زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]آنها در شرایط سخت زندگی می کنند
18. The cold was no real hardship to me.
[ترجمه ترگمان]سرما برای من سخت نبود
[ترجمه گوگل]سرما برای من دشوار نبود
19. There is going to be hardship, but we have to grit our teeth and get on with it.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر سختی وجود دارد، اما ما مجبوریم teeth را جمع و جور کنیم و با آن به راه خود ادامه دهیم
[ترجمه گوگل]در حال رفتن به سختی است، اما ما باید دندان هایمان را بچشیم و با آن کنار بیاییم
20. It was no hardship to walk home on such a lovely evening.
[ترجمه ترگمان]راه رفتن در چنین شب نشینی بسیار دوست داشتنی نبود
[ترجمه گوگل]این هیچ سختی برای رفتن به خانه در چنین عصر دوست داشتنی نبود
21. Even the King and Queen experienced hardship during the war.
[ترجمه ترگمان]حتی پادشاه و ملکه در طول جنگ سختی را تجربه کردند
[ترجمه گوگل]حتی پادشاه و ملکه در طول جنگ با سختی روبرو شد