کلمه جو
صفحه اصلی

harbour


معنی : بندرگاه، پناه بردن، لنگر انداختن
معانی دیگر : (انگلیس) رجوع شود به: harbor، لنگرگاه، پناهگاه، پناه دادن، پروردن

انگلیسی به فارسی

لنگرگاه، بندرگاه، پناهگاه، پناه دادن، پناه بردن، لنگر انداختن، پروردن


انگلیسی به انگلیسی

• sheltered section of water where ships anchor, port, anchorage; refuge, sanctuary, haven, place of shelter
give shelter to, protect; take shelter; hide, conceal; hold a thought or feeling in the mind
a harbour is an area of deep water which is protected from the sea by land or walls, so that boats can be left there safely.
if you harbour an unpleasant emotion, you have it for a long period of time; a literary use.
if you harbour someone who is wanted by the police, you hide them secretly in your house.

مترادف و متضاد

بندرگاه (اسم)
harbor, harbour, haven, strand, port

پناه بردن (فعل)
harbor, harbour, refuge

لنگر انداختن (فعل)
anchor, moor, harbor, harbour

جملات نمونه

1. we left the harbour three hours before daylight
سه ساعت پیش از طلوع خورشید بندرگاه را ترک کردیم.

2. our ship was detached to guard the harbour
ناو ما برای پاسداری از بندرگاه گسیل شد.

3. The sky was turning rosy over the harbour.
[ترجمه ترگمان]آسمان بر لنگرگاه رنگ گل انداخته بود
[ترجمه گوگل]آسمان بیش از بندر در حال چرخش بود

4. A lighthouse marks the entrance to the harbour.
[ترجمه ترگمان]یک برج فانوس ورودی لنگرگاه را نشان می داد
[ترجمه گوگل]فانوس دریایی ورودی به بندر را نشان می دهد

5. She was spirited away to a harbour storage.
[ترجمه ترگمان]او به یک انبار بندرگاه رفته بود
[ترجمه گوگل]او برای نگهداری بندرگاه روحیه داشت

6. Our hotel room overlooked a pretty little fishing harbour.
[ترجمه ترگمان]اتاق هتل ما مشرف به یک لنگرگاه کوچک ماهیگیری بود
[ترجمه گوگل]اتاق هتل ما یک بندر ماهیگیری کوچک را نادیده گرفته است

7. Several boats lay at anchor in the harbour.
[ترجمه ترگمان]چند قایق در بندر لنگر انداخته بودند
[ترجمه گوگل]قایق های متعدد در بندر در بندر قرار دارند

8. They lay at anchor outside the harbour.
[ترجمه ترگمان]در بندر لنگر انداخته بودند
[ترجمه گوگل]آنها در بندر خارج از بندر قرار دارند

9. It was a pretty town with a picturesque harbour and well-preserved buildings.
[ترجمه ترگمان]شهر زیبایی بود با یک لنگرگاه زیبا و ساختمان های قدیمی
[ترجمه گوگل]این یک شهر زیبا با یک بندر زیبا و ساختمان های خوبی بود

10. The harbour is four fathoms deep.
[ترجمه ترگمان]لنگرگاه چهار گز عمیق است
[ترجمه گوگل]بندر چهار قاعده عمیق است

11. We are expected to make harbour tonight.
[ترجمه ترگمان]ما انتظار داریم امشب به بندر برسیم
[ترجمه گوگل]انتظار میرود امشب به بندر بپیوندیم

12. They brought the boat into the harbour and dropped anchor.
[ترجمه ترگمان]قایق را به لنگرگاه آوردند و لنگر انداختند
[ترجمه گوگل]آنها قایق را به بندر آوردند و لنگر انداختند

13. The boat chugged out of the harbour.
[ترجمه ترگمان]قایق از لنگرگاه خارج شد
[ترجمه گوگل]قایق از بندر خارج شد

14. The Statue of Liberty towers above the harbour of New York.
[ترجمه ترگمان]مجسمه برج های آزادی بالای لنگرگاه نیویورک
[ترجمه گوگل]مجسمه آزادی در بالای بندر نیویورک برج ها

پیشنهاد کاربران

بندر

Protection

To think or feel somthing over a long period

*کینه توزی


دیگر معنی این کلمه، معنی واقعیِ protection نیست، بلکه مراقبت کردن از مجرم و پنهان کردن اون از اینکه دست پلیس بهش برسه.
He is accused of harbouring suspected terrorists

۱. بندر
۲. لنگر گاه
۳. ۱۰ درصد مواقع معنی کینه داشتن و اینها هم می دهد

در دل داشتن
( دشمنی ) در دل داشتن

فکر بد، ترس یا امید را در ذهن برای مدت زیادی نگه داشتن

To keep bad thoughts, fears or hopes in your mind for long time

Harbor
A safe place
پناهگاه

harbouring the infection به معنای نگه داشتن عفونت است

بندر
پناه دادن
پروردن
داشتن مثل people harbour different preceptions of tertiary education.

در خود جای دادن

پناه دادن
لنگرگاه
بندرگاه


کلمات دیگر: