کلمه جو
صفحه اصلی

importune


معنی : عذاب دادن، عاجز کردن، مصرانه خواستن، اصرار کردن به، سماجت کردن، ابرام کردن
معانی دیگر : اصرار کردن، پافشاری کردن، (با التماس و درخواست) تحت فشار قرار دادن، (فواحش و غیره) جلب مشتری کردن، (قدیمی) گدایی کردن، دریوزگی کردن، تکدی کردن، (مهجور) مصدع شدن، مزاحم شدن، (نادر) رجوع شود به: importunate

انگلیسی به فارسی

مصرانه خواستن، اصرار کردن به، عاجز کردن، سماجت کردن، ابرام کردن، مصرانه


واردات، مصرانه خواستن، اصرار کردن به، عاجز کردن، سماجت کردن، ابرام کردن، عذاب دادن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: importunes, importuning, importuned
• : تعریف: to pester with insistent demands or requests.
مشابه: nag, tout

- Fans importuned the actor with requests for autographs.
[ترجمه ترگمان] هواداران از این بازیگر خواستند که امضا بگیرد و امضا بگیرد
[ترجمه گوگل] طرفداران بازیگر را با درخواست های autographs تقدیم می کند
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to make urgent or persistent demands or requests.
مشابه: nag

(2) تعریف: to make improper sexual advances.
مشابه: accost

• pester, harass with insistent demands, persistently beseech
if you importune someone, you persistently ask them for something or urge them to do something; a formal word.

مترادف و متضاد

demand, insist


Synonyms: appeal, ask, badger, beg, beseech, beset, besiege, con, crave, dun, egg on, entreat, goose, harass, hound, implore, invoke, nag, persuade, pester, plague, plead, pray, press, sell, solicit, supplicate, urge, work on


عذاب دادن (فعل)
annoy, pester, trouble, bother, irk, hassle, give trouble, molest, importune

عاجز کردن (فعل)
annoy, hassle, harass, bay, disable, importune, weaken, make unable

مصرانه خواستن (فعل)
importune

اصرار کردن به (فعل)
importune

سماجت کردن (فعل)
importune, persist, insist

ابرام کردن (فعل)
urge, importune

جملات نمونه

He importuned us to go to his house.

به ما اصرار کرد که به منزلش برویم.


She was arrested for importuning a man in the park.

به‌خاطر سعی در جلب‌ توجه، مردی در پارک دستگیر شد.


1. As a tourist, you are importuned for money the moment you step outside your hotel.
[ترجمه ترگمان]شما به عنوان توریست در حال حاضر از هتل تان تقاضای پول می کنید
[ترجمه گوگل]به عنوان یک توریست، زمانی که در خارج از هتل گام می گذارید، برای پول مالیات می گیرید

2. He was arrested for importuning a young boy outside the station.
[ترجمه علی عامری] او بخاطر اذیت کردن یه پسر بچه خارج از مرکز دستگیر شد
[ترجمه ترگمان]او به اتهام importuning یک پسر جوان خارج از پاسگاه دستگیر شد
[ترجمه گوگل]او برای وارد کردن یک پسر جوان خارج از ایستگاه دستگیر شد

3. One can no longer walk the streets without seeing beggars importuning passers by.
[ترجمه ترگمان]دیگر کسی نمی تواند در خیابان ها راه برود، بی آن که beggars را رد کند
[ترجمه گوگل]یکی دیگر نمی تواند خیابان ها را بدون دیدن گداها از بین ببرد

4. I bombarded the War Office, and importuned the Red Cross; but all to no avail.
[ترجمه ترگمان]اداره جنگ را بمباران کردم و به صلیب سرخ رفتم؛ ولی بی فایده بود
[ترجمه گوگل]من دفتر جنگی را بمباران کردم و صلیب سرخ را وارد آوردم اما همه به فایده نیست

5. It might have been true once - and she was glad now that she had never succumbed to Hugh's importuning.
[ترجمه ترگمان]ممکن بود که زمانی حقیقت داشته باشد - و حالا خوشحال بود که او تا به حال از رد importuning رد نشده است
[ترجمه گوگل]این ممکن است یک بار درست بوده است - و او اکنون خوشحال بود که او هرگز به Hugo وارد نشد

6. A few months later he was fined for persistently importuning for immoral purposes.
[ترجمه ترگمان]چند ماه پس از آن، وی به علت persistently مداوم، به خاطر مقاصد غیر اخلاقی جریمه شد
[ترجمه گوگل]چند ماه بعد او برای همیشه به خاطر اهداف غیرمنصفانه جریمه شد

7. So now I am not importune others, don't try to give others to bring pressure.
[ترجمه ترگمان]بنابراین اکنون من مزاحم دیگران نیستم، سعی نکنید به دیگران فشار وارد کنید تا فشار بیاورند
[ترجمه گوگل]بنابراین اکنون دیگران را دوست ندارم، سعی نکنید دیگران فشار وارد کنند

8. Above all I do not wish to importune or compromise you. I only want to love you to my last sight.
[ترجمه ترگمان]مهم تر از همه این است که میل ندارم شما را زیر فشار بگذارم یا شما را به خطر بیندازم من فقط می خواهم شما را تا آخرین دیدار دوست داشته باشم
[ترجمه گوگل]بالاتر از همه من نمی خواهم به شما وارد نشود و یا به خطر بیافتد من فقط می خواهم عاشق تو باشم

9. But I will no longer importune my young cousin.
[ترجمه ترگمان]اما من دیگر این پسر عموی جوانم را زیر فشار نمی گذارم
[ترجمه گوگل]اما من دیگر پسر عموی جوانم را نخواهم گرفت

10. I importune you to help them.
[ترجمه ترگمان]من تو را فشار می دهم تا به آن ها کمک کنی
[ترجمه گوگل]من شما را به آنها کمک می کنم

11. Above all I do not wish to importune or compromise you.
[ترجمه ترگمان]بیش از هر چیز میل درد را دوست ندارم و یا شما را به خطر بیندازم
[ترجمه گوگل]بالاتر از همه من نمی خواهم به شما وارد نشود و یا به خطر بیافتد

12. Everything has it 's destiny, we cannot importune.
[ترجمه ترگمان]همه چیز سرنوشت است، ما نمی توانیم با این کار سر و کار داشته باشیم
[ترجمه گوگل]همه چیز سرنوشت است، نمی توانیم وارد شویم

13. That may importune the administration to act, but if they don't, there's a strong move in Congress to do so.
[ترجمه ترگمان]این کار ممکن است دولت را زیر فشار قرار دهد تا اقدام کند، اما اگر این کار را نکنند، یک حرکت قوی در کنگره برای انجام این کار وجود دارد
[ترجمه گوگل]این ممکن است دولت را مجبور به عمل کند، اما اگر این کار را نکنند، در کنگره، حرکتی قوی وجود دارد

14. Come to receive vote, but cannot importune others to poll for a certain person, but it is to want communal circumstance to establish ballot box commonly.
[ترجمه ترگمان]بیایید رای بدهیم، اما نمی توانیم دیگران را زیر فشار قرار دهیم تا برای یک فرد خاص رای گیری کنیم، اما این باید یک موقعیت عمومی باشد تا صندوق رای را به طور معمول ایجاد کند
[ترجمه گوگل]بیا برای دریافت رای، اما نمیتوانیم دیگران را برای بررسی یک فرد خاص وارد کنیم، بلکه این است که بخواهیم شرایط عمومی را برای ایجاد جعبه رای دادن به طور کلی بگذاریم

پیشنهاد کاربران

پیله کردن،
Beg persistently and urgently
She was left with importuning memories
He was being importuned for favors


کلمات دیگر: