1. He was jokingly called old fox by his partner.
[ترجمه ترگمان]به شوخی با هم رقص خود روباه پیر شده بود
[ترجمه گوگل]او توسط شوهرش شوخی می کرد روباه قدیمی را با همسرش می نامید
2. She jokingly replied," I'm here to meet a rich husband,get married,have a couple of children,and then retire and travel.
[ترجمه ترگمان]او به شوخی گفت: \" من اینجا هستم تا با یک شوهر ثروتمند ملاقات کنم، ازدواج کنم، دو بچه داشته باشم، و بعد بازنشسته شوم و سفر کنم
[ترجمه گوگل]او به شوخی پاسخ داد: 'من اینجا هستم که برای دیدار با یک شوهر ثروتمند، ازدواج کنم، دو فرزند داشته باشم، سپس بازنشسته شوم و سفر کنم
3. Sarah jokingly called her "my monster".
[ترجمه ترگمان] سارا به شوخی بهش می گفت \"هیولای من\"
[ترجمه گوگل]سارا به شوخی گفت: 'هیولای من'
4. I said it half jokingly.
[ترجمه ترگمان]به شوخی گفتم:
[ترجمه گوگل]من آن را نیمه طعنه گفتم
5. Second example: Several years ago Johnny Carson jokingly predicted a toilet paper shortage.
[ترجمه ترگمان]مثال دوم: جانی کارسون به شوخی کمبود کاغذ توالت را پیش بینی کرد
[ترجمه گوگل]مثال دوم: چند سال پیش جانی کارسون با شوخی به یک کمبود کاغذ توالت پیش بینی کرد
6. When he jokingly referred to the story that he was descended from the Devil he meant no disrespect to his ancestor Woden.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که به شوخی داستانی را بیان کرد که از شیطان پایین آمده بود قصد بی احترامی به جد his نداشت
[ترجمه گوگل]هنگامی که او به شوخی به این داستان اشاره کرد که از شیطان به دنیا آمده است، به معنای عدم احترام به والد وی نیست
7. Father jokingly said: Oh! Who did you have in mind?
[ترجمه ترگمان]پدر به شوخی گفت: اوه! چه کسی در ذهن تو بود؟
[ترجمه گوگل]پدر شوخی کرد: آه! چه کسی در ذهن داشت؟
8. "It was quick and crazy," laughs Spader, who jokingly calls his own aversion to technology "some sort of deficiency".
[ترجمه ترگمان]Spader که به شوخی تنفر خود را از تکنولوژی \"نوعی کمبود\" می نامد، می خندد و می گوید: \" این کار سریع و احمقانه بود \"
[ترجمه گوگل]اسپادر می گوید: 'این سریع و دیوانه بود،' که به شوخی می گوید که خود را به تکنولوژی 'نوعی کمبود' می گوید
9. At 7 Viacom chairman Sumner Redstone jokingly claims to be 5
[ترجمه ترگمان]در ۷ Viacom chairman Redstone به شوخی ادعا می کند که ۵ سال دارد
[ترجمه گوگل]سومین ردستون، رئیس 7 ویاکام، ادعا می کند که 5 ساله است
10. I asked him jokingly whether he thought he could drive the Calcutta - Peshawar express.
[ترجمه ترگمان]من به شوخی از او پرسیدم که آیا فکر می کند می تواند سریع السیر کلکته - پیشاور را هدایت کند یا نه
[ترجمه گوگل]من از او پرسیدم که آیا او فکر می کرد که بتواند کلکته را بفروشد - پیشاور بیان کند
11. The person that calls even security personnel jokingly this domestic company is bedlamite.
[ترجمه ترگمان]فردی که حتی پرسنل امنیتی را به شوخی صدا می زند، bedlamite است
[ترجمه گوگل]فردی که حتی پرسنل امنیتی را با شوخی به این شرکت داخلی دعوت می کند، بوللامی است
12. Changing her mind is often jokingly called a women's prerogative.
[ترجمه ترگمان]تغییر ذهن اغلب به شوخی حق زنان نامیده می شود
[ترجمه گوگل]تغییر ذهن او اغلب به طرز وحشیانه نامزدی زنان نامیده می شود
13. He turned to his publicist and jokingly asked, "What's next?"
[ترجمه ترگمان]او به طرف ناشر خود برگشت و به شوخی پرسید: \"بعدی چیست؟\"
[ترجمه گوگل]او به خبرنگار خود برگشت و به طرز شگفت انگیزی پرسید: «بعدا؟»
14. Shanghai men are jokingly called henpecked husbands.
[ترجمه ترگمان]مردان شانگهای به شوخی شوهران henpecked نامیده می شوند
[ترجمه گوگل]مردان شانگهای شوخی می کنند مردان شوهرشان را نام می برند