کلمه جو
صفحه اصلی

improvisation


معنی : تعبیه، ابتکار، بدیهه گویی، بدیههسازی، حاضر جوابی
معانی دیگر : فی البداهه گویی (یا نویسی)، بی آمادگویی (یا نویسی)، بداهه گویی (یا نویسی)، بی آمادی، سر هم بندی

انگلیسی به فارسی

بدیهه گویی، بدیه سازی، حاضر جوابی، تعبیه، ابتکار


ابتکار، بدیهه گویی، بدیههسازی، تعبیه، حاضر جوابی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: improvisational (adj.)
• : تعریف: the act of improvising, or something that has been improvised, esp. in music.
مشابه: expedient

- He feels more comfortable performing classical music because it does not call for improvisation.
[ترجمه ترگمان] او احساس راحتی بیشتری نسبت به اجرای موسیقی کلاسیک دارد، زیرا فراخوانی برای بداهه سازی نیست
[ترجمه گوگل] او احساس راحتی بیشتری نسبت به اجرای موسیقی کلاسیک می کند، زیرا این کار را برای بداهه نوازی نمی کند

• act of improvising; something which is done without preparation, something improvised (i.e. speech or musical performance)

دیکشنری تخصصی

[سینما] بدیهه سازی

مترادف و متضاد

extemporary speech


تعبیه (اسم)
shift, appliance, preparation, improvisation, shebang, lash-up

ابتکار (اسم)
shift, imagination, invention, contraption, improvisation, shebang, lash-up, industry, authorship, novation, initiative, originality, knack, gumption, resource

بدیهه گویی (اسم)
improvisation

بدیهه سازی (اسم)
improvisation

حاضر جوابی (اسم)
riposte, improvisation, repartee, power of repartee

Synonyms: ad-libbing, autoschediasm, extemporization, speaking off the cuff, spontaneity, winging it


جملات نمونه

1. Most of their music was spontaneous improvisation.
[ترجمه ترگمان]بیشتر موسیقی آن ها بداهه بود
[ترجمه گوگل]اکثر موزیک های خود را بداهه نوازی می کردند

2. Funds were not abundant and clever improvisation was necessary.
[ترجمه ترگمان]وجوه آن چندان زیاد نبود و improvisation هوشمندانه لازم بود
[ترجمه گوگل]بودجه زیاد نبود و بداهه زنی هوشمندانه لازم بود

3. There are classes in movement, dance, acting and improvisation.
[ترجمه ترگمان]کلاس هایی در حرکت، رقص، بازیگری و بداهه وجود دارد
[ترجمه گوگل]کلاس های جنبش، رقص، بازیگری و بداهه نوازی وجود دارد

4. This improvisation group invites children to participate in its funny and unpredictable show.
[ترجمه ترگمان]این گروه بداهه، کودکان را به شرکت در نمایش مضحک و غیرقابل پیش بینی اش دعوت می کند
[ترجمه گوگل]این گروه بداهه نوازی کودکان را به شرکت در نمایش خنده دار و غیرقابل پیش بینی دعوت می کند

5. Improvisation means take your chances while you can, where you can; it means ride your luck.
[ترجمه ترگمان]improvisation به این معنی است که می توانید هر جا که می توانید امتحان کنید؛ به این معنی که موفق باشید
[ترجمه گوگل]پیشرفت به معنی شانس خود را در حالی که شما می توانید، که در آن شما می توانید؛ این بدان معنی است که شما شانس خود را صرف کنید

6. No more improvisation in running the offense, no more shoot-first, pass-second mentality and no more starting lineup, period.
[ترجمه ترگمان]هیچ بداهه سازی بیشتر در اجرای این جرم، نه عکس اول، یک تفکر دوم، و نه ترکیب شروع دیگر، دوره، وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ بدبختی بیشتر در اداره این جرم، هیچ شلیک اول، ذهنیت گذر دوم و هیچ دوره ای از شروع شروع، بیشتر نیست

7. The result suggested dogged industry, rather than heroic improvisation.
[ترجمه ترگمان]نتیجه، به جای بداهه سازی قهرمانانه، صنعت dogged را پیشنهاد کرد
[ترجمه گوگل]نتیجه، صنعت دگرسان، به جای بداهه قهرمانانه، پیشنهاد شد

8. This encourages improvisation, and enables the improviser to play at length and elaborately, as in the guitar solo by Eric Clapton.
[ترجمه ترگمان]این امر، بداهه سازی را تشویق می کند، و the را قادر می سازد که با طول و با دقت بازی کند، همان طور که در گیتار سولو توسط اریک Clapton اجرا شد
[ترجمه گوگل]این بداهه نوازی را تشویق می کند و باعث می شود که نوازنده به طور طولانی و دقیق بازی کند، همانطور که در انفرادی گیتار توسط اریک کلپتون

9. Improvisation and ingenuity, not tradition, are the backbone of a unique dance troupe that is becoming a Tucson favorite.
[ترجمه ترگمان]بداهه سازی و مهارت، نه سنت، ستون فقرات یک گروه رقص منحصر به فرد است که در حال تبدیل شدن به یک گروه محبوب توسکان است
[ترجمه گوگل]Improvisation و نبوغ، نه سنت، ستون فقرات رقص منحصر به فرد است که تبدیل به یک مورد توسان می شود

10. Improvisation and expression as well as musical accompaniment of the exercises plays a central role in the training programme of the Medau-Schule.
[ترجمه ترگمان]بداهه سازی و بیان، نقش اساسی در برنامه آموزشی of - Schule ایفا می کند
[ترجمه گوگل]Improvisation و بیان و همچنین همراهی موسیقی از تمرینات نقش مهمی در برنامه آموزشی Medau-Schule دارند

11. And in the long run the improvisation of a constitutional structure on the basis of currently perceived utility will be disastrous.
[ترجمه ترگمان]و در دراز مدت، بداهه سازی یک ساختار قانونی براساس سودمندی درک شده فعلی، فاجعه بار خواهد بود
[ترجمه گوگل]و در بلند مدت بدبینی ساختار قانون اساسی بر اساس ابزار در حال حاضر درک شده فاجعه بار خواهد بود

12. And during these nine minutes of transcendental improvisation, every note falls magically into Platonic patterns of perfection.
[ترجمه ترگمان]و در طول این نه دقیقه از بداهه سازی متعالی، هر نوت به طور جادویی به الگوهای افلاطونی کمال تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]و در طول این 9 دقیقه بداهه متعالی، هر یادداشت به طرز جادویی به الگوهای پلتونیک کمال می رسد

13. Improvisation is at odds with the legitimate caution in managerial concerns over decision making, strategy organization design, and compliance.
[ترجمه ترگمان]بداهه سازی در تضاد با احتیاط قانونی در نگرانی های مدیریتی در خصوص تصمیم گیری، طراحی سازمانی استراتژی و انطباق است
[ترجمه گوگل]Improvisation در مقابله با احتیاط قانونی در نگرانی های مدیریتی در مورد تصمیم گیری، طراحی سازمان استراتژی و انطباق است

14. Catherine required the daily challenge of mundane improvisation.
[ترجمه ترگمان]کاترین به مبارزه روزانه با بداهه سازی جهانی نیاز داشت
[ترجمه گوگل]کاترین چالش روزانه بداهه های بدوی را مورد نیاز قرار داد

15. It is a story of courage and of improvisation that made a nonsense of the enemy's numerical and material superiority.
[ترجمه ترگمان]این داستانی از شجاعت و بداهه سازی است که به برتری فیزیکی و مادی دشمن دامن می زند
[ترجمه گوگل]این داستان شجاعت و بداههپردازی است که بی نظیری از برتری عددی و مادی دشمن است

پیشنهاد کاربران

بدیهه گویی

فی البداهه

بداهه سازی، بداهه کاری

improvisation ( سینما و تلویزیون )
واژه مصوب: بداهه‏پردازی
تعریف: 1. خلق موسیقی در هنگام اجرا 2. هرگونه گفتار یا حرکت و بازی خارج از فیلم نامه درهنگام فیلم ‍ برداری


کلمات دیگر: