کلمه جو
صفحه اصلی

get the better of


معنی : سبقت جستن
معانی دیگر : پیشی گرفتن، بردن، فایق آمدن بر، چیره شدن

انگلیسی به فارسی

بهتر از، سبقت جستن


مترادف و متضاد

سبقت جستن (فعل)
forestall, anticipate, take the lead, outguess, get the better of, get the start, outpace, outgo, have the upper hand, take the precedence

جملات نمونه

1. If you work hard, you will get the better of your classmates.
[ترجمه ترگمان]اگر سخت کار کنید، بهتر است به همکلاسی های خود برسید
[ترجمه گوگل]اگر به سختی کار کنید، بهتر از همکلاسی های خود خواهید بود

2. You always get the better of me at chess.
[ترجمه م] شما همیشه تو شطرنج از من بهتر میشین
[ترجمه گلی افجه ] تو همیشه در شطرنج از من می بری
[ترجمه ترگمان]تو همیشه توی شطرنج از من بهتر می شی
[ترجمه گوگل]من همیشه در شطرنج بهتر از من می شوم

3. She didn't allow her emotions to get the better of her.
[ترجمه گلی افجه ] او هرگز اجازه نداد احساس بر او چیره شود
[ترجمه ترگمان]به احساساتش اجازه نداد تا از او بهتر شود
[ترجمه گوگل]او اجازه نداد احساسات او را بهتر کند

4. No one can get the better of her in an argument.
[ترجمه گلی افجه ] هیچ کس نمی تواند در بحث بر او غلبه کند
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی تونه بهتر از این باه اش بحث کنه
[ترجمه گوگل]هیچکس نمیتواند در یک استدلال از او بهتر شود

5. Shall a traitor's whelp get the better of us?
[ترجمه ترگمان]آیا این حیوان درنده خائن از ما بهتر خواهد شد؟
[ترجمه گوگل]آیا یک دروغ خیانتکار بهتر از ماست؟

6. In the time it takes to get the better of this slope, you could raise a family and marry them off.
[ترجمه ترگمان]در آن زمان برای بهتر شدن از این شیب، می توانید یک خانواده را بزرگ کنید و با آن ها ازدواج کنید
[ترجمه گوگل]در آن زمان برای به دست آوردن بهتر این شیب، شما می توانید یک خانواده را بالا ببرید و آنها را ازدواج کنید

7. So he determined to get the better of him not by means of his own great power but by means of a trick.
[ترجمه ترگمان]بنابراین او مصمم بود که او را به وسیله قدرت بزرگ خود، نه به وسیله حیله و نیرنگ به دست آورد
[ترجمه گوگل]بنابراین او مصمم بود که با او قدرت عظیم خود را بهتر از او به دست آورد، اما با استفاده از یک فریب

8. I allowed my feelings to get the better of me.
[ترجمه گلی افجه ] اجازه دادم احساسم بر من غلبه کند
[ترجمه ترگمان] به احساساتم اجازه دادم که از من بهتر بشه
[ترجمه گوگل]من به احساساتم اجازه دادم که از من بهتر شوند

9. Alison Leigh refuses to let circumstances get the better of her.
[ترجمه ترگمان]آلیسون لی اجازه نمیده اوضاع از اون بهتر بشه
[ترجمه گوگل]آلیسون لی نمیخواهد شرایط را بهتر از او بدارد

10. Because you're always trying to get the better of me.
[ترجمه ترگمان]چون تو همیشه سعی می کنی از من بهتر بشی
[ترجمه گوگل]از آنجا که همیشه سعی می کنید از من بهتر شوید

11. You get the better of that fellow.
[ترجمه ترگمان] تو بهتر از اون یارو میشی
[ترجمه گوگل]شما بهتر از این همکار هستید

12. On timeline, ask 1998 decisive battle is sent get the better of, complete 1999 round off.
[ترجمه ترگمان]در جدول زمانی، یک نبرد قاطع از سال ۱۹۹۸ برای به دست آوردن بهتر، پایان سال ۱۹۹۹ به پایان خواهد رسید
[ترجمه گوگل]در زمان بندی زمانی، از سال 1998، نهایت قاطع ارسال می شود، بهتر از سال 1999 است

13. These verbs mean to get the better of an adversary.
[ترجمه ترگمان]این افعال به این معنی هستند که دشمن را بهتر درک کنند
[ترجمه گوگل]این افعال به معنای بهتر شدن یک دشمن است

14. Because Warlocks were the first who managed to get the better of Black Dragons using magic.
[ترجمه ترگمان]چون اون اولین کسی بود که تونست از جادو استفاده کنه
[ترجمه گوگل]از آنجا که Warlocks اولین کسی بود که موفق شد بهتر از Dragons سیاه با استفاده از جادو

پیشنهاد کاربران

حیله و فریب دادن
transitive, idiomatic ) To trick or con )

سود بیشتر
درامد زیادتر

کنترل کردن شخصی، تحت کنترل و سلطه کسی بودن یا شدن ، برتری و تسلط داشتن روی کسی یا چیزی

بهتر شدن از کسی

چربیدن

غلبه کردن

برنده شدن. . . بهتر از کسی بودن. . . نسبت به دیگری مزایای بیشتری داشتن

عملکرد بهتری داشتن
سبقت گرفتن


کلمات دیگر: