کلمه جو
صفحه اصلی

ideology


معنی : مرام، طرز تفکر، ایدئولوژی، انگارگان، مبحی افکار و ارزوای باطنی
معانی دیگر : مسلک، مکتب، (مطالعه ی پنداره ها و اندیشه ها و سرچشمه ی آنها) پنداره شناسی، انگاره شناسی، idealogy مبحک افکار و ارزوهای باطنی، خیال

انگلیسی به فارسی

( ideology ) جهان‌بینی، چارچوب فکری، مبحث افکار و آرزوهای باطنی، خیال، طرز تفکر، ایدئولوژی، انگارگان


ایدئولوژی، ايدئولوژي، مرام، طرز تفکر، انگارگان، مبحی افکار و ارزوای باطنی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: ideologies
• : تعریف: the body of beliefs, symbols, and political and social aims that characterizes a particular group or institution.
مترادف: canon, creed, doctrine, dogma, ethos
مشابه: credo, gospel, line, orthodoxy, philosophy, principles, rationale, tenets, thought

- They hoped to spread democratic ideology.
[ترجمه ترگمان] آن ها امیدوارند که ایدئولوژی دموکراتیک را گسترش دهند
[ترجمه گوگل] آنها امیدوار بودند که ایدئولوژی دموکراتیک را گسترش دهند
- All aspects of our lives were influenced by Catholic ideology.
[ترجمه ترگمان] همه جنبه های زندگی ما تحت تاثیر ایدئولوژی کاتولیک قرار گرفتند
[ترجمه گوگل] تمام جنبه های زندگی ما تحت تأثیر ایدئولوژی کاتولیک قرار گرفتند

• study of the origin and nature of ideas (philosophy); doctrine, philosophy, body of beliefs or principles belonging to an individual or group
an ideology is a set of beliefs, especially the political beliefs on which people, parties, or countries base their actions.

مترادف و متضاد

مرام (اسم)
wish, desire, aim, intent, program, ideology, platform, principles, tenet, outlook

طرز تفکر (اسم)
ideology, idea, way of mentation

ایدئولوژی (اسم)
ideology

انگارگان (اسم)
ideology

مبحی افکار و ارزوای باطنی (اسم)
ideology

beliefs


Synonyms: articles of faith, credo, creed, culture, dogma, ideas, outlook, philosophy, principles, system, tenets, theory, view, Weltanschauung


جملات نمونه

1. the importation of foreign ideology
وارد کردن انگارگان برون مرزی

2. The ideology has great influence in the world.
[ترجمه ترگمان]این ایدئولوژی تاثیر زیادی در جهان دارد
[ترجمه گوگل]ایدئولوژی نفوذ زیادی در جهان دارد

3. The party had a Marxist ideology.
[ترجمه ترگمان]حزب دارای ایدئولوژی مارکسیست بود
[ترجمه گوگل]این حزب ایدئولوژی مارکسیستی داشت

4. Chomsky's review is entitled "Psychology and Ideology".
[ترجمه ترگمان]بررسی چامسکی دارای عنوان \"روانشناسی و ایدیولوژی\" می باشد
[ترجمه گوگل]بررسی چامسکی تحت عنوان 'روانشناسی و ایدئولوژی' است

5. In other words, the dominant ideology carries the day.
[ترجمه ترگمان]به عبارت دیگر، ایدئولوژی غالب روز را حمل می کند
[ترجمه گوگل]به عبارت دیگر، ایدئولوژی غالب، روز را در بر می گیرد

6. However limited its immediate effects, the ideology of Enlightened Despotism was important in the long term.
[ترجمه ترگمان]با این حال، تاثیرات آنی آن، ایدئولوژی of روشن گری در دراز مدت مهم بود
[ترجمه گوگل]با وجودی که تاثیرات فوری آن را محدود می کرد، ایدئولوژی ظهور روشنفکر در بلند مدت اهمیت داشت

7. Characteristically, the patriarchy thesis generates a revolutionary ideology rather than a fatalistic acceptance of determinism and relativism.
[ترجمه ترگمان]فلسفه پدرسالاری به جای پذیرش نهایی جبرگرایی و نسبی گرایی، یک ایدئولوژی انقلابی را ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]به طور مشخص، تزکیه پدرسالارانه یک ایدئولوژی انقلابی را به جای پذیرش فتنه گرانه جبرگرایی و نسبیت گرایی ایجاد می کند

8. Here the interrelation between ideology and action is particularly complex.
[ترجمه ترگمان]در اینجا رابطه متقابل بین ایدئولوژی و عمل به طور خاص پیچیده است
[ترجمه گوگل]در اینجا ارتباط بین ایدئولوژی و عمل به ویژه پیچیده است

9. But without a unifying ideology, once the outside threat goes away unity quickly disappears.
[ترجمه ترگمان]اما بدون یک ایدئولوژی متحد کننده، زمانی که تهدید خارجی به سرعت ناپدید می شود، اتحاد سریعا ناپدید می شود
[ترجمه گوگل]اما بدون یک ایدئولوژی متحد، زمانی که تهدید بیرونی از بین می رود، اتحاد به سرعت ناپدید می شود

10. We hate to face the challenge of ideology.
[ترجمه ترگمان]ما از مواجهه با چالش ایدئولوژی نفرت داریم
[ترجمه گوگل]ما متنفرم از چالش ایدئولوژی

11. He must not only distinguish behaviour from ideology, he must also take careful note of just how they are interrelated.
[ترجمه ترگمان]او نباید نه تنها رفتار ایدئولوژی را تشخیص دهد، بلکه باید توجه دقیقی به چگونگی ارتباط آن ها با هم داشته باشد
[ترجمه گوگل]او نه تنها باید رفتار از ایدئولوژی تشخیص، او نیز باید توجه داشته باشید دقیق که چگونه آنها به هم مرتبط هستند را

12. The underlying premise of the global market ideology is that every country will earn most of its income from exports.
[ترجمه ترگمان]فرضیه اصلی ایدئولوژی بازار جهانی این است که هر کشور بیش ترین درآمد خود را از صادرات به دست خواهد آورد
[ترجمه گوگل]فرضیه اصلی ایدئولوژی بازار جهانی این است که هر کشور بیشتر درآمد خود را از صادرات به دست خواهد آورد

13. Something about the ideology of the cancer cell, wasn't it?
[ترجمه ترگمان]چیزی در مورد ایدئولوژی سلول سرطانی، نه؟
[ترجمه گوگل]چیزی در مورد ایدئولوژی سلول سرطانی، آیا این نبود؟

14. The central committee ideology department accused Kharchev of unnecessary interference in the internal affairs of churches and of financial indiscipline.
[ترجمه ترگمان]اداره مرکزی کمیته مرکزی Kharchev را به دخالت غیر ضروری در امور داخلی کلیساها و عدم انضباط مالی متهم کرد
[ترجمه گوگل]اداره ایدئولوژی کمیته مرکزی خارچف را به دخالت غیر ضروری در امور داخلی کلیساها و عدم رعایت حقوق مالی متهم کرد

Communism and capitalism are two entirely different ideologies.

کمونیسم و کاپیتالیسم دو مرام کاملاً متفاوت هستند.


ideological conflicts

برخوردهای مرامی


پیشنهاد کاربران

مرام، مسلک، مکتب، نظریۀ غیرعلمی

خط مشی

باور داشت

مبحث افکار، مبحث فکریات، طرز تفکر، نظر، ایدئولوژی، علم اندیشه ها، منظور

ideology ( آینده پژوهی )
واژه مصوب: ایدئولوژی
تعریف: مجموعۀ سامانمند باورها و اندیشه‏های ثابت سیاسی و اجتماعی برای تبیین یا تغییر وضع موجود و تجویز رفتار اجتماعی خاص|||متـ . مرام


کلمات دیگر: