معنی : برخاستگی
getting up
معنی : برخاستگی
مترادف و متضاد
برخاستگی (اسم)
lift, rising, upheaval, uprising, getting up
پیشنهاد کاربران
بلند شو. . . . . بلند شدن
After "getting up ", I go into the bathroom and take a shower.
بعد از بیدار شدن حمام میروم و دوش میگیرم
بعد از بیدار شدن حمام میروم و دوش میگیرم
کلمات دیگر: