کلمه جو
صفحه اصلی

implausibility


معنی : ناپسندی، غیر قابل قبولی
معانی دیگر : ناموجه بودن، غیر مقبولی

انگلیسی به فارسی

ناپسندی، ناموجه بودن، غیر قابل قبولی، غیر مقبولی


نامعتبر بودن، ناپسندی، غیر قابل قبولی


انگلیسی به انگلیسی

• lack of plausibility, lack of believability, lack of credibility

مترادف و متضاد

ناپسندی (اسم)
implausibility

غیر قابل قبولی (اسم)
implausibility

جملات نمونه

1. The sheer implausibility of the emergence of humans from primordial slime in just three billion years is clearly too much for many.
[ترجمه ترگمان]صراحت محض ظهور انسان ها از لجن و لجن کهن تنها در سه میلیارد سال به وضوح برای بسیاری از مردم بسیار واضح است
[ترجمه گوگل]غیر قابل باور بودن ظهور ظهور انسان از لجن اولیه در تنها سه میلیارد سال به وضوح برای بسیاری بسیار زیاد است

2. The implausibility of that claim should not detract from the potential impact of the plan.
[ترجمه ترگمان]implausibility این ادعا نباید از تاثیر بالقوه این برنامه بکاهد
[ترجمه گوگل]عدم اعتبار این ادعا نباید از تاثیر بالقوه این طرح منحرف شود

3. What makes the police document credible is the implausibility of it being a forgery.
[ترجمه ترگمان]چیزی که باعث می شود سند پلیس معتبر باشد، جعل سند جعلی بودن آن است
[ترجمه گوگل]آنچه که سند پلیس اعتبار دارد، جعل بودن آن به عنوان تقلبی است

4. First, let's deal with the implausibility of the official Chinese statistics.
[ترجمه ترگمان]اول، بیایید با the آمار رسمی چینی معامله کنیم
[ترجمه گوگل]اولا، بیایید با ناکارآمدی آمار رسمی چینی مقابله کنیم

5. Hilario shrugged off the rank implausibility of his situation, ignored the wince-inducing pressure and waded straight into the deep end, which has got to take some guts.
[ترجمه ترگمان]Hilario بالا را بالا انداخت، فشار rank را نادیده گرفت و مستقیم به انتهای گود رفت، که باید کمی دل و روده داشته باشد
[ترجمه گوگل]هیلاریو از عدم اعتماد به نفس وضعیت او بی خبر بود، فشار ناشی از ضربه زدن را نادیده گرفت و مستقیم به انتهای عمیق کشانده شد، که باید کمی صبر کند

6. The implausibility of one version of consequentialism does not make consequentialism implausible in general, since other versions of consequentialism still might be plausible.
[ترجمه ترگمان]The یک نسخه از consequentialism به طور کلی غیر منطقی نیست، چرا که نسخه های دیگر of هنوز ممکن است معقول باشند
[ترجمه گوگل]عدم الحاق یک نسخه از دنباله دار به طور کلی غیرقابل قبول است، زیرا نسخه های دیگری از دنباله یابی هنوز ممکن است قابل قبول باشد

7. In our national debate, the inconclusive effort was blamed on the diversion of resources to Iraq rather than on its inherent implausibility.
[ترجمه ترگمان]در مباحثات ملی ما، تلاش بی نتیجه نسبت به انحراف منابع به عراق به جای on ذاتی اش مورد سرزنش قرار گرفت
[ترجمه گوگل]در بحث ملی ما، تلاش غیرقابل انکار به انحراف منابع به عراق منجر شد و نه به ابهام ذاتی آن

8. That it is intended as a kind of joke to, in many ways, discredit the idea of the just city or at least to indicate its extreme implausibility.
[ترجمه ترگمان]که این به عنوان نوعی شوخی در نظر گرفته می شود، به طرق مختلف، ایده شهر یا حداقل برای نشان دادن implausibility افراطی آن را بی اعتبار می کند
[ترجمه گوگل]این به عنوان نوعی شوخی به نظر می رسد که از بسیاری جهات، ایده ی شهر عادلانه را بی اعتبار کند یا حداقل نشان دهد که غیر قابل اعتماد بودن آن است

9. But it was original, audacious and exciting and a spot of wild implausibility did it no harm at all.
[ترجمه ترگمان]اما این کار بدیع، متهورانه و هیجان انگیز بود و یک نقطه از implausibility وحشی به هیچ وجه آسیبی به آن وارد نیاورد
[ترجمه گوگل]اما این اصل، ترسناک و هیجان انگیز بود و نقطه ای از عدم ایمان وحشی آن هیچ آسیبی نداشت

پیشنهاد کاربران

غیرقابل قبول بودن
ناموجه بودن
نامقبول بودن
نامقبولیت


کلمات دیگر: