معنی : قابل درک، تصور کردنی، تصوری، قابل تصور، انگاشتنی، وابسته به تصورات و پندارها
معانی دیگر : تخیلی، انگارشی، (جانورشناسی) وابسته به حشره ی بالغ، برناخستری، imaginable تصور کردنی
( imaginable ) تصور کردنی، قابل تصور، انگاشتنی،قابل درک، وابسته به تصورات و پندارها، تصوری