کلمه جو
صفحه اصلی

hawk


معنی : باز، قوش، شاهین، با باز شکار کردن، طوافی کردن، جار زدن و جنس فروختن، دوره گردی کردن، سینه صاف کردن، فروختن
معانی دیگر : (هواخواه جنگ یا سخت گیری شدید در سیاست خارجی) جنگ گرای، ستیزگرای (در برابر: صلح گرای، آشتی گرای dove)، (مانند عقاب یا شاهین) شیرجه رفتن و حمله کردن، آفندیدن، (جانورشناسی) باز، باش، لاچین (نام کلی همه ی پرندگان شکاری کوته بال و دم دراز از جنس accipiter)، (عامیانه) پرنده ی شکاری، کلاهبردار، طماع، تیشه رو به خود، آزمند، حریص، (با پرنده ی شکاری) شکار کردن، بازپرانی کردن، (درکوچه و بازار برای فروش کالای خود) جارزدن، گلبانگ زدن، سینه ی خود را صاف کردن (به طور صدادار)، سرفه کردن و خلط بالا آوردن، تخته ی دسته داری که با آن گل و آهک یا گچ و غیره را حمل می کنند

انگلیسی به فارسی

باز، قوش، شاهین، بابازشکار کردن، دوره گردی کردن،طوافی کردن، جار زدن و جنسفروختن، فروختن


شاهین، قوش، باز، با باز شکار کردن، دوره گردی کردن، طوافی کردن، فروختن، سینه صاف کردن، جار زدن و جنس فروختن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a bird of prey that has a short hooked beak and curved claws and is similar to but usu. smaller than an eagle.

(2) تعریف: (informal) a person who favors war or a warlike attitude as national policy. (Cf. dove
متضاد: dove

(3) تعریف: (informal) an aggressive or predatory person.
متضاد: dove
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: hawks, hawking, hawked
مشتقات: hawklike (adj.)
(1) تعریف: to use trained hawks in hunting; engage in falconry.

(2) تعریف: to hunt in the manner of a hawk.

• bird of prey with a hooked beak and curved talons; person who favors aggressive or warlike political policy (slang); aggressive person (slang)
work as a peddler, sell one's goods by going from place to place; peddle; hunt with a hawk; glide and hit like a hawk; clear the throat noisily and bring up phlegm
a hawk is a large bird with a hooked bill, sharp claws, and very good eyesight.
a hawk is also a politician who believes in using the threat of force when dealing with other countries, rather than more peaceful diplomatic methods.
if you hawk something around, you try to sell it by taking it from place to place; often used showing disapproval.

مترادف و متضاد

a warlike person


Synonyms: war hawk, militarist, chauvinist, jingoist, belligerent, warmonger, chauvin, jingo,


Antonyms: dove


باز (اسم)
base, falcon, hawk, goshawk

قوش (اسم)
falcon, hawk, bird of prey

شاهین (اسم)
lever, falcon, hawk, merlin

با باز شکار کردن (فعل)
hawk

طوافی کردن (فعل)
hawk, peddle, vend

جار زدن و جنس فروختن (فعل)
hawk

دوره گردی کردن (فعل)
hawk, cadge, peddle

سینه صاف کردن (فعل)
hawk, hem, clear the throat, expectorate

فروختن (فعل)
market, cant, vent, auction, sell, undercut, undersell, sell up, hawk

جملات نمونه

1. Hawks will not pick hawk’s eyes out.
[ترجمه ترگمان]قوش ها چشم شاهین را باز نخواهند داشت
[ترجمه گوگل]هاوکس چشم ها را از بین نمی برد

2. A kite will never be a good hawk.
[ترجمه ترگمان]یک بادبادک هرگز شاهین خوبی نخواهد بود
[ترجمه گوگل]یک بادبادک هرگز شاهکار خوبی نخواهد بود

3. An empty hand is no lure for a hawk.
[ترجمه ترگمان]یک دست خالی، طعمه برای یک شاهین است
[ترجمه گوگل]یک دست خالی، برای خلبان نجیب نیست

4. A hawk hovered over the hill.
[ترجمه ترگمان]یک شاهین در بالای تپه پرسه می زد
[ترجمه گوگل]یک هویک روی تپه حرکت کرد

5. A hawk hovers in the sky.
[ترجمه ترگمان]یک شاهین در آسمان پرواز می کند
[ترجمه گوگل]هویکو در آسمان میچرخد

6. A hawk hovered in the blue sky.
[ترجمه ترگمان]یک شاهین در آسمان آبی پرواز می کرد
[ترجمه گوگل]هویکو در آسمان آبی پرواز کرد

7. The hawk swooped low over the field.
[ترجمه ترگمان]عقاب روی زمین فرود آمد
[ترجمه گوگل]هویچ در این زمینه کم است

8. The hawk swooped down on the rabbit and killed it.
[ترجمه ترگمان]شاهین به طرف خرگوش شیرجه رفت و آن را کشت
[ترجمه گوگل]خرگوش خرگوش را خراب کرد و آن را کشت

9. Empty hands no hawk allure.
[ترجمه ترگمان]دست خالی، جذابیت و جذابیت خاصی ندارد
[ترجمه گوگل]دست های خالی هیچ جذابیت hawk

10. I don't think it's good to hawk on such a thing.
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کنم در چنین چیزی شاهین خوبی باشد
[ترجمه گوگل]من فکر نمیکنم این کار خوبی باشد

11. A hawk hovered in the air before swooping on its prey.
[ترجمه ترگمان]یک شاهین قبل از انکه به شکارش شیرجه بزند در هوا شناور بود
[ترجمه گوگل]قبل از اینکه طعم شکار خود را بگیرد، یک هویک در هوا پخش شد

12. A hawk swooped low over the field.
[ترجمه ترگمان]عقابی بر روی زمین فرود آمد
[ترجمه گوگل]یک هویک در این زمینه کم است

13. The hawk swooped and soared away carrying something.
[ترجمه ترگمان]عقاب پرواز کرد و پرواز کرد و چیزی باخود آورد
[ترجمه گوگل]هویج دست و پا زد و چیزی را از دست داد

14. The new plane has been christened the Hawk.
[ترجمه ترگمان]هواپیمای جدید به نام \"هاوک\" نامگذاری شده است
[ترجمه گوگل]هواپیما جدید به نام هاوک تعبیر شده است

The hawks were in favor of bombing.

ستیزگرایان طرف‌دار بمباران بودند.


Birds were hawking after insects.

پرندگان شیرجه‌زنان به حشرات حمله می‌کردند.


پیشنهاد کاربران

فروختن

۱ - قوش، باز ، پرنده شکاری A bird of prey
۲ - جنگ طلب a war supporter or advocate
( Dove: صلح جو )
3 - فعل: فروختن کالا با دوره گردی در خیابان یا زدن در خونه ها
To sell or try to sell by walking in the streets or knocking on the door

The hawks who want war in the Middle East

جار زدن و جنس فروختن،
دوره گردی کردن،
✔️فروختن

How secret pics of stricken Michael Schumacher were hawked💥 round Europe for $1m💥
Thesun. com@

شاهین = پرنده شکاری
یا یکی از شخصیت های فیلم معروف کبری کای
( من از این شخصیت و این فیلم خیلی خوشم میاد به نظرم بهترین شخصیت و فیلم هست )


کلمات دیگر: