کلمه جو
صفحه اصلی

hale


معنی : بی نقص، خوش بنیه، سالم، نیرومند، روانه کردن، کشیدن، سوی دیگر بردن
معانی دیگر : (بیشتر در اشاره به اشخاص مسن) سالم، سرو مرو گنده، تندرست و قوی، تندرست و گردن کلفت، بی عیب و نقص، مجبور به رفتن کردن، به زور بردن، (قدیمی) کشان کشان بردن، (به زور) کشیدن، کشاندن، ترابری کردن

انگلیسی به فارسی

هیل، کشیدن، سوی دیگر بردن، روانه کردن، بی نقص، خوش بنیه، نیرومند، سالم


خوش بنیه، نیرومند، بی نقص، سالم، کشیدن، سوی دیگربردن، روانه کردن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: haler, halest
مشتقات: haleness (n.)
• : تعریف: in good health.
مترادف: chipper, healthy, sound, well
متضاد: infirm, invalid, unwell
مشابه: able-bodied, fine, fit, good, hardy, hearty, robust, rugged, strong, vigorous, whole, wholesome

- All the sailors were hale and hearty at the beginning of the voyage.
[ترجمه ترگمان] در آغاز سفر، همه ملاحان از ته دل و از ته دل شاد بودند
[ترجمه گوگل] تمام ملوانان در ابتدای سفر به حال و حیله گر بودند
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: hales, haling, haled
مشتقات: haler (n.)
• : تعریف: to force to go, as by pulling or dragging; haul.
مترادف: drag, haul
مشابه: call, force, pull, push, shove, summon, tug

- He was haled before the magistrate.
[ترجمه ترگمان] قبل از این که رئیس دادگاه را ترک کنند، او را رها کردند
[ترجمه گوگل] او قبل از دادستان محاکمه شد

• force, compel; drag, haul, pull
robust, healthy; disease-free
if you describe someone as hale, you mean that they are healthy; a literary word.

مترادف و متضاد

بی نقص (صفت)
hale, fault-free

خوش بنیه (صفت)
sturdy, strong, robust, healthy, wholesome, hale, strapping, lusty

سالم (صفت)
well, valid, whole, sound, healthy, wholesome, healthful, lucid, salubrious, hale, intact, safe and sound, in good condition, sane

نیرومند (صفت)
mighty, puissant, main, solid, strong, orotund, formidable, stout, rugged, brawny, nervy, powerful, potent, valiant, vigorous, hale, prolific, red-blooded, robustious, sinewy, sthenic

روانه کردن (فعل)
send, dispatch, dismiss, launch, hale

کشیدن (فعل)
trace, figure, heave, string, stretch, drag, pluck, draw, haul, weigh, pull, avulse, drain, strap, lave, suffer, subduct, thole, shove, chart, plot, experience, lengthen, hale, drawl, entrain, evulse, snick, magnetize, trawl

سوی دیگر بردن (فعل)
hale

strong and healthy


Synonyms: able-bodied, alive and kicking, blooming, fit, fit as a fiddle, flourishing, healthy, hearty, husky, in fine fettle, in the pink, right, robust, sane, sound, stout, strapping, strong, trim, vigorous, well, well-conditioned, wholesome


Antonyms: sick, unhealthy, weak


جملات نمونه

1. She's still hale and hearty at 7
[ترجمه ترگمان]او هنوز در ساعت ۷ با نشاط و با نشاط است
[ترجمه گوگل]او هنوز سالم و دلپذیر است در 7

2. Nathan Hale looked around as a British soldier put the rope around his neck.
[ترجمه ترگمان]ناتان که یک سرباز انگلیسی طناب را دور گردن او حلقه کرده بود، به اطراف نگاه کرد
[ترجمه گوگل]ناتان هیل به عنوان یک سرباز بریتانیا در اطراف گردن خود قرار داده بود

3. It took me half an hour to hale the heavy box down the stairs.
[ترجمه ترگمان]نیم ساعت طول کشید تا جعبه سنگین را از پله ها پایین بکشم
[ترجمه گوگل]نیم ساعت به من زده شد تا جعبه سنگین را به سمت پله ها بچرخاند

4. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

5. She was still hale and hearty in her nineties.
[ترجمه ترگمان]او هنوز در دهه نود بود و از ته دل شاد بود
[ترجمه گوگل]او هنوز در دهه ی نود و هشتاد و شش ساله بود

6. She found her grandfather hale and hearty, walking five miles each day before breakfast.
[ترجمه ترگمان]پدر بزرگ پدربزرگش را پیدا کرد و هر روز قبل از صبحانه پنج مایل راه می رفت
[ترجمه گوگل]او پدربزرگ و مادربزرگ را پیدا کرد و هر روز پنج دقیقه قبل از صبحانه پیاده روی کرد

7. The committee demanded that Hale appear before them on Monday.
[ترجمه ترگمان]کمیته تقاضا کرد که هیل در مقابل آن ها در روز دوشنبه حاضر شود
[ترجمه گوگل]کمیته خواست که هیل قبل از آنها در روز دوشنبه ظاهر شود

8. Hale met in the hogan with committee members and talked for more than three hours about the melodrama.
[ترجمه ترگمان]هیل در hogan با اعضای کمیته ملاقات کرد و بیش از سه ساعت در مورد نمایش ملودرام صحبت کرد
[ترجمه گوگل]هیل با اعضای کمیته در هگان ملاقات کرد و بیش از سه ساعت درباره ملودرام صحبت کرد

9. Hale, Arlene Hale has produced uncountable Nurse Romances, most of which are now out of print.
[ترجمه ترگمان]هیل))))))))))))))))))(((آرلین هیل ((آرلین هیل
[ترجمه گوگل]هیل، آرلین هیل، آلبومهای پرستار نامنظم را تولید کرده است که اکثر آنها اکنون چاپ نشده اند

10. Larry Foster, chief council aide, said Hale was ordered to appear before the committee next Monday.
[ترجمه ترگمان]لاری فاستر، دستیار ارشد شورای شهر، گفت که به هیل دستور داده شد تا روز دوشنبه آینده در محضر کمیته حاضر شود
[ترجمه گوگل]لری فاستر، مدافع شورای اصلی، گفت که هیل به مناسبت روز دوشنبه در کمیته حضور خواهد داشت

11. Hale hired a management consultant who had experience in state government, Babak Armajani, as her deputy.
[ترجمه ترگمان]بابک به عنوان معاون خود یک مشاور مدیریت استخدام کرد که در دولت دولتی تجربه داشت
[ترجمه گوگل]هیل به عنوان معاون وی، یک مشاور مدیریت که در دولت دولتی بابک آرماجیانی داشت، استخدام کرد

12. Police arrested Hale, because they believed the altercation with Tavai had not justified the use of deadly force.
[ترجمه ترگمان]پلیس هیل را دستگیر کرد، چون آن ها معتقد بودند که درگیری با Tavai استفاده از نیروی کشنده را توجیه نکرده است
[ترجمه گوگل]پلیس هائیل را دستگیر کرد، زیرا معتقد بودند که تناقض با تووی استفاده از نیروی مرگبار را توجیه نکرد

13. They were Hale and Pace to begin with.
[ترجمه ترگمان] اونا هیل و \"هیل\" بودن که شروع کنن
[ترجمه گوگل]آنها Hale و Pace را برای شروع آغاز کردند

14. When David Hale claims he was pressured into making illegal loans, he is branded a crook and a liar.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که دیوید هیل ادعا می کند که او برای گرفتن وام های غیر قانونی تحت فشار قرار گرفته است، او را دروغ گو و دروغگو خطاب می کنند
[ترجمه گوگل]هنگامی که دیوید هیل ادعا می کند که او را به وام های غیرقانونی واریز کرده است، او یک حقه و دروغگو است

15. Lillian Westcott Hale was more gifted and sought after as a portraitist than her husband, Philip.
[ترجمه ترگمان]لیلیان Westcott، با استعداد تر از شوهرش، از شوهرش، بیشتر از شوهرش، به دنبال او می گشت
[ترجمه گوگل]لیلیان وست کوت هیل به عنوان یک عکسگرایانه نسبت به شوهرش فیلیپ، با استعداد تر و به دنبالش بود

They haled him into court.

او را کشیدند به دادگاه.


پیشنهاد کاربران

کشیدن
inhale=به درون کشیدن=دم
exhale=به بیرون کشیدن=بازدم

she's hale and heartyاون سالم و سلامت

عار : یعنی بیکار

سرِ حال
مثال: but he was still 'hale' enough to get a few more sons on some nubile girl
ترجمه: اما او هنوز آنقدری سر حال بود که از دختری دمِ بخت یکی - دو پسر دیگر هم به دنیا بیاورد.


کلمات دیگر: