1. I feel impelled to express grave doubts about the project.
[ترجمه ترگمان]احساس می کنم که باید نسبت به این پروژه شک و تردید کنم
[ترجمه گوگل]احساس می کنم انگیزه ای برای بیان شک و تردید در مورد پروژه وجود دارد
2. Impelled by feelings of guilt, John wrote to apologize.
[ترجمه ترگمان]، به خاطر احساس گناه بهش فشار میاره \" جان \" برای عذرخواهی نامه نوشت
[ترجمه گوگل]جان به خاطر عذرخواهی، احساسات گناه را تحمل کرد
3. He felt impelled to investigate further.
[ترجمه ترگمان]احساس کرد که باید بیشتر تحقیق کند
[ترجمه گوگل]او احساس بهتری برای بررسی بیشتر داشت
4. I was so annoyed that I felt impelled to write a letter to the paper.
[ترجمه ترگمان]خیلی ناراحت شدم که مجبور شدم نامه ای به روزنامه بنویسم
[ترجمه گوگل]من خیلی ناراحت شدم که احساس نوشتن نامه ای به مقاله کردم
5. I felt impelled to investigate the matter further.
[ترجمه ترگمان]احساس کردم باید بیشتر از این موضوع را بررسی کنم
[ترجمه گوگل]احساس کردم انگیزه بیشتری برای تحقیق در مورد این موضوع داشتم
6. Faith that justice would prevail impelled us forward.
[ترجمه ترگمان]ایمان که عدالت ما رو به جلو سوق میده
[ترجمه گوگل]ایمان که عدالت غلبه دارد ما را به جلو حرکت می دهد
7. He said he had been to impelled crime by poverty.
[ترجمه ترگمان]گفت که جنایت را با فقر کشانده است
[ترجمه گوگل]او گفت که او فقر را به جرم جنایت تحمیل کرده است
8. There are various reasons that impel me to that conclusion.
[ترجمه ترگمان]دلایل مختلفی وجود دارد که به این نتیجه منجر می شود
[ترجمه گوگل]دلایل مختلفی وجود دارد که منجر به این نتیجه گیری می شود
9. The professor impels him to greater efforts.
[ترجمه ترگمان]استاد او را مجبور می کند تلاش های بیشتری انجام دهد
[ترجمه گوگل]استاد او را به تلاش های بیشتر تحریک می کند
10. The lack of democracy and equality impelled the oppressed to fight for independence.
[ترجمه ترگمان]عدم دموکراسی و برابری باعث شد مردم ستمدیده برای استقلال مبارزه کنند
[ترجمه گوگل]فقدان دموکراسی و برابری باعث شد که ستمکاران برای استقلال مبارزه کنند
11. I wonder what it is that impels him to exercise all the time.
[ترجمه ترگمان]نمی دانم این چه چیزی است که او را مجبور می کند همیشه ورزش کند
[ترجمه گوگل]من تعجب می کنم که این چیزی است که او را تحریک می کند تا تمام وقت را تمرین کند
12. The President's speech impelled the nation to greater efforts.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی رئیس جمهور این کشور را به تلاش بیشتر واداشت
[ترجمه گوگل]سخنرانی رئیس جمهور باعث شد که ملت تلاش بیشتری کند
13. James's increasing financial difficulties impelled him to desperate measures.
[ترجمه ترگمان]افزایش مشکلات مالی جیمز او را به اقدامات ناامیدانه وادار کرد
[ترجمه گوگل]جیمز در حال افزایش مشکلات مالی او را به اقدامات ناامید کرد
14. The reward circuits generate cravings that impel an animal toward such things as eating, drinking, and procreating.
[ترجمه ترگمان]مدارهای پاداش نیاز به تمایل دارند که یک حیوان را به سمت چیزهایی مثل خوردن، نوشیدن، و procreating تشویق کند
[ترجمه گوگل]مدارهای پاداش گرایش هایی را ایجاد می کنند که حیوان را به سوی خوردن، نوشیدن و تولید مثل تحریک می کند