کلمه جو
صفحه اصلی

halberd


معنی : تبر زین، نیزه
معانی دیگر : (سده های پانزده و شانزده میلادی - نیزه ای که سر آن مثل تبر بود) گوس، تبرنیزه، تبرزین (دسته بلند) (halbert هم می نویسند)

انگلیسی به فارسی

( halbert ) تبرزین، نیزه


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a shafted weapon of the fifteenth and sixteenth centuries with an axlike blade and a steel spear at the top.

• old fashioned weapon with both a spear and a battle-ax, halbert

مترادف و متضاد

تبر زین (اسم)
ax, battle ax, axe, battle axe, halberd, tomahawk

نیزه (اسم)
shaft, spear, dart, gad, gavelock, halberd, gaff, gig, lance, harpoon

جملات نمونه

1. Two sentries armed with sword and halberd stood on guard.
[ترجمه ترگمان]دو نگهبان مسلح با شمشیر و halberd به نگهبانی ایستاده بودند
[ترجمه گوگل]دو نگهبان مسلح با شمشیر و هلبرد در محافظ ایستاده بودند

2. Even when the forms of such things as halberds or hoe-blades were rendered in jade they were too delicate for functional use.
[ترجمه ترگمان]حتی هنگامی که اشکال این قبیل چیزها به عنوان halberds یا hoe در یشم سبز می شدند، برای استفاده کارکردی بسیار حساس بودند
[ترجمه گوگل]حتی زمانی که اشکال چیزهایی مانند هالبردها یا چاقوها در جید رندر شد، آنها برای استفاده کاربردی بسیار ظریف بودند

3. R : Never mind, how about a good halberd then?
[ترجمه ترگمان]R: مهم نیست، پس یک halberd خوب چطور است؟
[ترجمه گوگل]R: هرگز فکر نکنید، چگونه در مورد یک halberd خوب؟

4. Halberd Militia are townsfolk who have been levied into militia, a type of home guard, to defend and guard their settlement.
[ترجمه ترگمان]شبه نظامیان halberd townsfolk هستند که برای دفاع و محافظت از محل استقرار آن ها به شبه نظامیان، نوعی نگهبان خانگی، وضع شده اند
[ترجمه گوگل]مهاجمان هالبرد شهروندان هستند که به عنوان یک سرباز خانگی به عنوان شبه نظامیان اعزام شده اند، برای دفاع از آنها و حفاظت از آنها در محل سکونت

5. Militia units armed with a halberd which can fend off cavalry, and pierce or crush armour.
[ترجمه ترگمان]، واحدهای هنگ هم مسلح هستند که می توانند سوار نظام سواره شوند و در زره crush نفوذ کنند
[ترجمه گوگل]واحدهای شبه نظامی مسلح با یک حلبچه که می تواند سواره نظام را از بین ببرد و زره ها را سوراخ یا خرد کند

6. This is AOL fold halberd in Chinese inland market once more.
[ترجمه ترگمان]این شرکت بار دیگر در بازار داخلی چین halberd برابر است
[ترجمه گوگل]این یک بار دیگر در بازار چین چینی AOL fold halberd است

7. Well, is it with small crescent lance or halberd?
[ترجمه ترگمان]خب، این با هلال کوچیک lance یا halberd؟
[ترجمه گوگل]خوب، آیا آن را با لهستانی هلال هلال یا هلبرد؟

8. Halberd of Swiftwatch - lifted from Minor to Major.
[ترجمه ترگمان]halberd از Swiftwatch - از Minor تا میجر
[ترجمه گوگل]Halberd از Swiftwatch - برداشته شده از کوچک به عمده

9. An interesting feature of the jades is that they included numerous pieces in the form of halberd blades.
[ترجمه ترگمان]یک ویژگی جالب از the این است که قطعات متعددی را به شکل تیغه halberd شامل می شوند
[ترجمه گوگل]یکی از ویژگی های جالب این ها این است که آنها شامل قطعات متعدد در قالب تیغه های هالبرت بودند

10. And they do have the option of using a shield and not using the halberd.
[ترجمه ترگمان]و آن ها گزینه استفاده از یک سپر و نه استفاده از the را دارند
[ترجمه گوگل]و آنها گزینه ای برای استفاده از یک سپر و استفاده از halberd ندارند

11. A costume drama: the traditional drama clothing, knives, guns, sword, halberd, opera hat, armor, modern and folk dance costumes, props and performances.
[ترجمه ترگمان]یک نمایش لباس: لباس های سنتی درام، چاقو، تفنگ، شمشیر، شمشیر، زره، زره، زره، زره، لباس های رقص مدرن و مردمی
[ترجمه گوگل]نمایش صحنه و لباس: لباس نمایش سنتی، چاقو، اسلحه، شمشیر، هلبراد، کلاه اپرا، زره پوش، لباس رقص مدرن و عامهپردازی، اسکلت و اجرا

12. However, below coequal market condition, some bibcock industries are vibrant, some halberd heavy sand however.
[ترجمه ترگمان]با این حال، در زیر شرایط بازار coequal، برخی صنایع دستی پر جنب و جوش هستند و برخی از آن ها sand سنگین هستند
[ترجمه گوگل]با این حال، در زیر شرایط بازار همگام، برخی از صنایع بافندگی، پر جنب و جوش، بعضی از شنهای سنگین خاکستری هستند

13. They used to be rebellious hero of the wilderness, like a knife like a halberd.
[ترجمه ترگمان]آن ها مثل یک چاقو به یک قهرمان شورشی در بیابان تبدیل می شدند
[ترجمه گوگل]آنها قهرمان سرکش بیابان بودند، مانند یک چاقو مانند یک حلب


کلمات دیگر: