کلمه جو
صفحه اصلی

inaugural


معنی : سخنرانی افتتاحی، افتتاحی، گشایشی
معانی دیگر : وابسته به گشایش، افتتاحیه، آغازین، ابتدایی

انگلیسی به فارسی

گشایشی، افتتاحی، سخنرانی افتتاحی


افتتاحیه، سخنرانی افتتاحی، افتتاحی، گشایشی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or associated with an inauguration.

(2) تعریف: marking or celebrating the beginning of something, such as a publication or new venture.
اسم ( noun )
(1) تعریف: a speech or address given at an inauguration.

(2) تعریف: an inauguration ceremony.

• speech given at an inauguration; inauguration, opening ceremony, induction ceremony
marking a beginning; of or pertaining to an inauguration
an inaugural meeting or speech is the first one of a new organization or leader.

مترادف و متضاد

سخنرانی افتتاحی (اسم)
inaugural

افتتاحی (صفت)
inaugural

گشایشی (صفت)
inaugural

جملات نمونه

1. an inaugural speech
نطق گشایشی

2. the inaugural lasted two hours
مراسم افتتاحیه دو ساعت طول کشید.

3. the inaugural meeting of the committee
نشست آغازین کمیته

4. His inaugural speech was very inspiring.
[ترجمه ترگمان]سخنرانی افتتاحیه او بسیار الهام بخش بود
[ترجمه گوگل]سخنرانی افتتاحیه او بسیار الهام بخش بود

5. Professor Pearson gave the inaugural lecture in the new lecture theatre.
[ترجمه ترگمان]پروفسور پیرسون سخنرانی افتتاحیه را در سالن سخنرانی جدید ایراد کرد
[ترجمه گوگل]پروفسور پیرسون سخنرانی افتتاحیه را در تئاتر سخنرانی جدید برگزار کرد

6. Bill Clinton heralded at his Second Inaugural Address that the journey of our America must go on.
[ترجمه ترگمان]بیل کلینتون از سخنرانی دوم ریاست جمهوری اش خبر داد که سفر آمریکا ما باید ادامه یابد
[ترجمه گوگل]بیل کلینتون در دومین مراسم افتتاحیه خود اعلام کرد که سفر آمریکا ما باید ادامه یابد

7. The new President delivered his inaugural address in Creole.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور جدید اولین سخنرانی خود را در کریول
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور جدید، سخنرانی افتتاحیه خود را در کریول ارائه کرد

8. Sure, he delivered a vacuous inaugural speech.
[ترجمه ترگمان]البته، اون سخنرانی inaugural احمقانه رو تحویل داد
[ترجمه گوگل]مطمئنا، او سخنرانی افتتاحیه را خاتمه داد

9. The inaugural meeting drew a large audience.
[ترجمه ترگمان]جلسه افتتاحیه، مخاطبین زیادی را جلب کرد
[ترجمه گوگل]جلسه افتتاحیه یک مخاطب بزرگ را جذب کرد

10. He gave a six-minute inaugural speech from the South Portico before a tightly packed audience.
[ترجمه ترگمان]او سخنرانی افتتاحیه شش دقیقه ای از جنوب Portico را در مقابل حضار بسیار شلوغ داد
[ترجمه گوگل]او یک سخنرانی افتتاحیه شش دقیقه ای از Portico جنوبی را قبل از یک مخاطب محکم بسته بندی کرد

11. Jaruzelski was excluded from all the inaugural events.
[ترجمه ترگمان]Jaruzelski از همه رویداده ای اولیه محروم شده بود
[ترجمه گوگل]Jaruzelski از تمام رویدادهای افتتاحیه حذف شد

12. She game her first inaugural address at the diocesan meeting held in Chester.
[ترجمه ترگمان]اولین سخنرانی خود را در سخنرانی حوزه اسقفی که در چستر برگزار شد بازی کرد
[ترجمه گوگل]او نخستین مراسم افتتاحیه خود را در نشست روحانیون در چستر برگزار کرد

13. Clinton cited the passage in his inaugural address and the State of the Union.
[ترجمه ترگمان]کلینتون در سخنرانی افتتاحیه خود و سخنرانی وضعیت کشور به این سفر اشاره کرد
[ترجمه گوگل]کلینتون در بخش افتتاحیه و ایالت اتحادیه نقل قول کرد

14. To be sure, an inaugural address is not the occasion for a president to list the details of his legislative agenda.
[ترجمه ترگمان]برای اطمینان، سخنرانی آغازین فرصتی برای رئیس جمهوری نیست که جزئیات دستور کار قانونی خود را لیست کند
[ترجمه گوگل]برای اطمینان، یک مراسم افتتاحیه مناسبی برای رییس جمهور نیست که جزئیات دستور کار قانونی خود را فهرست کند

an inaugural speech

نطق گشایشی


the inaugural meeting of the committee

نشست آغازین کمیته


The inaugural lasted two hours.

مراسم افتتاحیه دو ساعت طول کشید.


پیشنهاد کاربران

اولیه، اولین


کلمات دیگر: