1. I hasten to add that I knew nothing of the fraud at the time.
[ترجمه ترگمان]با شتاب اضافه کردم که در آن موقع چیزی از آن کلاه برداری بلد نیستم
[ترجمه گوگل]من عجله دارم که اضافه کنم که من در آن زمان چیزی از تقلب ندیده بودم
2. But if he does this, he may hasten the collapse of his own country.
[ترجمه ترگمان]اما اگر این کار را بکند، ممکن است از سقوط کشور خود شتاب کند
[ترجمه گوگل]اما اگر او این کار را انجام دهد، ممکن است سقوط کشور خود را تسریع کند
3. The deathbed struggles of the enemies can only hasten their own doom.
[ترجمه ترگمان]مرگ بس تر مرگ تنها سرنوشت خود را تسریع خواهد کرد
[ترجمه گوگل]مبارزات مرگبار دشمنان تنها می تواند عذاب خود را تشدید کند
4. I hasten to congratulate you on the coming of your birthday. May gladness fill your every hour with joy to light your way.
[ترجمه ترگمان]عجله دارم که در جشن تولد شما تبریک عرض کنم می توانید هر ساعت را با شادی پر کنید تا راه خود را روشن کنید
[ترجمه گوگل]من عجله دارم در مورد تاریخ تولدت به شما تبریک بگویم خوشبختی می تواند هر ساعت را با شادی پر کند تا راه خود را روشن کند
5. I hasten to say that he is not hurt.
[ترجمه ترگمان]شتاب دارم بگویم که او صدمه ای ندیده است
[ترجمه گوگل]من تردید می گویم که او آسیب ندیده است
6. I was refused accommodation -- not, I hasten to add, on account of my appearance .
[ترجمه ترگمان]از این جا سر در نمی آورم - نه، به خاطر ظاهر شدن، شتاب می کنم اضافه کنم
[ترجمه گوگل]من مسکن را رد کردم - نه، من به خاطر ظاهر من، عجله دارم، اضافه کنم
7. Do thou hasten to the king's side.
[ترجمه ترگمان]به طرف پادشاه برو
[ترجمه گوگل]آیا به سمت پادشاه شتاب کنید؟
8. It was an unfortunate decision and I hasten to say it had nothing to do with me.
[ترجمه ترگمان]این یک تصمیم ناراحت کننده بود و من شتاب کردم بگویم که این موضوع ربطی به من ندارد
[ترجمه گوگل]این یک تصمیم ناگوار بود و من تردید می گفتم که هیچ ارتباطی با من نداشت
9. I hasten to tell you that your car has been found.
[ترجمه ترگمان] اومدم بهت بگم که ماشینت پیدا شده
[ترجمه گوگل]من عجله دارم به شما بگویم که اتومبیل شما پیدا شده است
10. This doesn't mean, I hasten to insist, that natural selection is a purely destructive process.
[ترجمه ترگمان]این به این معنا نیست که انتخاب طبیعی یک فرآیند کاملا مخرب است
[ترجمه گوگل]این به این معنی نیست که من اصرار دارم که انتخاب طبیعی یک فرایند کاملا مخرب است
11. George Pataki arranged for extra pathologists to hasten the process.
[ترجمه ترگمان](جورج Pataki)ترتیبی داد که پاتولوژیست های اضافی فرآیند را تسریع کنند
[ترجمه گوگل]جورج پاتاکی پاتولوژیست های اضافی را برای تسریع در روند آماده سازی کرد
12. Not me, I hasten to add.
[ترجمه ترگمان]با شتاب اضافه کردم: نه من
[ترجمه گوگل]نه من، من عجله دارم برای اضافه کردن
13. I hasten to add that she was a business acquaintance, not a friend.
[ترجمه ترگمان]با شتاب اضافه کردم که او یک آشنای تجاری است نه یک دوست
[ترجمه گوگل]من تسریع می کنم که او یک آشنایی تجاری است، نه یک دوست
14. Not, I hasten to add, through fraud but through an error in part of the model.
[ترجمه ترگمان]نه، من برای اضافه کردن، از طریق تقلب، بلکه از طریق یک خطا در بخشی از این مدل شتاب می کنم
[ترجمه گوگل]نه، من از طریق تقلب، اما از طریق یک خطا در بخشی از مدل، سریعا اضافه می کنم