کلمه جو
صفحه اصلی

jewel


معنی : گوهر، زیور، سنگ گرانبها، جواهر، مرصع کردن، با گوهر اراستن
معانی دیگر : (گردنبند یا انگشتر یا دستبند دارای سنگ های بهادار یا طلا و نقره و غیره) جواهر، پیرایه، (انسان یا چیز) پرارزش، عزیز و خوب، جواهر نشان کردن، گوهر آذین کردن، (ساعت) سنگ، سنگ گرانبها (gem هم می گویند)

انگلیسی به فارسی

جواهر، گوهر، سنگ گرانبها، زیور، با گوهر اراستن، مرصع کردن


گوهر، جواهر، سنگ گرانبها، زیور، با گوهر آراستن، مرصع کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a cut and polished gemstone, or an ornament made with gems and other costly material.
مترادف: bijou, gem, gemstone, stone
مشابه: rock, sparkler

(2) تعریف: any valuable or treasured object or person.
مترادف: gem, pearl, treasure
مشابه: favorite, keeper, pride, pride and joy, valuable

(3) تعریف: a small hard bearing used in watches and other such devices and often made from a gem.
مشابه: bearing
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: jewels, jeweling, jeweled
مشتقات: jewellike (adj.)
(1) تعریف: to decorate with a jewel or jewels.
مترادف: bejewel, gem
مشابه: ornament

(2) تعریف: to place a jewel or jewels in.
مترادف: bejewel
مشابه: gem

• gem, gemstone, precious stone; ornament set with precious stones; valuable possession; highly esteemed person
set with precious stones, decorate with jewels; adorn with jewelry
a jewel is a precious stone used to decorate valuable things that you wear, such as rings or necklaces.
if you describe an achievement or thing as the jewel in someone's crown, you mean that that achievement or thing is the one they are most proud of.

مترادف و متضاد

گوهر (اسم)
nature, essence, jewel, gem

زیور (اسم)
ornament, jewel, jollity, finery

سنگ گرانبها (اسم)
jewel, gem

جواهر (اسم)
ouch, bijou, jewel, gem, treasure

مرصع کردن (فعل)
jewel, gem, enchase, stud, set with jewels

با گوهر اراستن (فعل)
ouch, jewel

precious stone


Synonyms: baguette, bauble, bead, bijou, birthstone, brilliant, gem, gemstone, glass, gullion, hardware, ornament, rock, sparkler, stone, trinket


something, someone precious


Synonyms: charm, find, gem, genius, ideal, masterpiece, nonesuch, nonpareil, paragon, pearl, phenomenon, phoenix, prize, prodigy, rarity, specialty, treasure, wonder


جملات نمونه

This painting is the brightest jewel of London museums.

این نقاشی درخشان‌ترین گوهر موزه‌های لندن است.


a jeweled crown

تاج جواهرنشان


a watch with 12 jewels

ساعت دارای 12 سنگ


1. a jewel thief
جواهر دزد

2. the jewel was lost without any trace
جواهر بدون هیچ اثری ناپدید شد.

3. this jewel is an extravagance you cannot afford
این جواهر تجملی است که تو استطاعت آن را نداری

4. a precious jewel
گوهر گرانبها

5. a rich jewel
گوهر گرانبها

6. a royal jewel
گوهر خسروانی

7. this painting is the brightest jewel of london museums
این نقاشی درخشان ترین گوهر موزه های لندن است.

8. Walk down Castle Street and admire our little jewel of a cathedral.
[ترجمه ترگمان]از خیابان \"کستل\" پیاده شو و جواهر کوچیک کلیسای جامع ما رو تحسین کن
[ترجمه گوگل]برو پایین قلعه خیابان و تحسین جواهر کوچک ما از کلیسای جامع

9. Health is a jewel [treasure].
[ترجمه ترگمان]سلامتی یک جواهر است [ گنج ]
[ترجمه گوگل]سلامت یک جواهر است [گنج]

10. He spent important money on a small jewel for his wife.
[ترجمه ترگمان]پول مهم را در یک جواهر کوچک برای همسرش صرف کرد
[ترجمه گوگل]او پول مهم را برای جواهر کوچک خود برای همسرش صرف کرد

11. Walk down Castle Street, admire our little jewel of a cathedral, then wonder at the castle.
[ترجمه ترگمان]از خیابان کستل برو پایین، از جواهر کوچیک ما تمجید کن، بعد به قلعه فکر کن
[ترجمه گوگل]برو پایین قلعه خیابان، تحسین جواهر کوچک ما را از کلیسای جامع، و سپس تعجب در قلعه

12. The police would never have caught the jewel robbers if the prisoner had not grassed on them and told them where they were hiding.
[ترجمه ترگمان]اگر متهم به آن ها grassed نکرده بود و به آن ها گفته بود که کجا قایم شده اند، پلیس هرگز آن دزد را دستگیر نمی کرد
[ترجمه گوگل]پلیس هرگز سارقین جواهرات را دستگیر نخواهد کرد، اگر زندانی بر روی آنها نشسته بود و به آنها در جایی که آنها پنهان شده بود، گفتند

13. Innsbruck's crown jewel is the old town centre.
[ترجمه ترگمان]گوهر تاج Innsbruck مرکز شهر قدیمی است
[ترجمه گوگل]جواهری تاج Innsbruck مرکز شهر قدیمی است

14. The envelope was tucked away in her jewel box.
[ترجمه ترگمان]پاکت نامه را در جعبه جواهراتش پنهان کرده بود
[ترجمه گوگل]پاکت در جعبه ی جواهر او قرار داشت

15. As the jewel was in the rough state, he had no idea what size it would be when cut.
[ترجمه ترگمان]همان طور که جواهر در آن وضع دشوار بود، نمی دانست چه اندازه به اندازه کافی بزرگ خواهد بود
[ترجمه گوگل]همانطور که جواهر در حالت خشن بود، هیچ وقت نمیدانست که چه اندازه باشد

16. He's always saying his wife is a real jewel.
[ترجمه ترگمان]همیشه می گوید که زنش یک جواهر واقعی است
[ترجمه گوگل]او همیشه می گوید همسرش یک جواهر واقعی است

17. This painting is the jewel of my collection.
[ترجمه ترگمان]این نقاشی جواهر کلکسیون منه
[ترجمه گوگل]این نقاشی جواهر مجموعه من است

a jewel thief

جواهر دزد


My daughters are real jewels.

دختران من واقعاً جواهرند.


پیشنهاد کاربران

جواهر واژه ای عربی که مورد استفاده در فارسی است و jewel وام گرفته شده از این واژه است!
معنی: گوهر، گرانبها، ارزشمند، با ارزش، اکسیر، کیمیا و. . .

( برای رنگ ) رنگ های جواهری، رنگ سنگ های قیمتی

جواهر

جواهر پ. ن: حواستون به تلفظش باشه

Yes they're my jewels!
بله! اونا جواهرات من هستن!!


کلمات دیگر: