کلمه جو
صفحه اصلی

impetuous


معنی : بی پروا، تند و شدید
معانی دیگر : (آنچه که با نیرو و شدت زیاد حرکت کند) پرخشونت، پرشدت، دیوسان، (کسی که با شتاب و نسنجیده عمل کند) شتابزده، عجول، بی صبر، ناگه کار، بی قرار و دمدمی، تابع امیال آنی

انگلیسی به فارسی

بی پروا، تند و شدید


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: impetuously (adv.), impetuousness (n.)
(1) تعریف: sudden and impulsive.
مترادف: brash, ill-considered, impulsive, precipitate, rash, spontaneous
متضاد: cautious, considered
مشابه: abrupt, capricious, headlong, imprudent, nasty, offhand, snap, sudden

- Eloping was an impetuous decision that she later regretted.
[ترجمه ترگمان] eloping یک تصمیم جسورانه بود که بعدها پشیمان شد
[ترجمه گوگل] الوپینگ یک تصمیم شدید بود که بعدا پشیمان شد

(2) تعریف: having or accompanied by great force or energy; violent.
مترادف: vehement, violent
مشابه: forceful, rampant

- He amplified his threat with an impetuous shake of his fist.
[ترجمه ترگمان] او با تکان شدید مشتش، تهدید خود را تقویت کرد
[ترجمه گوگل] او تهدیدش را با لرزش شدید مشت خود تقویت کرد

• hasty, reckless, lacking caution, impulsive
someone who is impetuous acts quickly and suddenly without thinking.

مترادف و متضاد

بی پروا (صفت)
adventurous, reckless, unscrupulous, heady, headlong, audacious, brave, bold, confident, foolhardy, fearless, dashing, rash, heedless, daredevilish, insouciant, hare-brained, inconsiderate, impetuous, incautious, irregardless, unadvised, slapdash, temerarious

تند و شدید (صفت)
impetuous

acting without thinking


Synonyms: abrupt, ardent, eager, fervid, fierce, furious, going off deep end, hasty, headlong, hurried, impassioned, impulsive, passionate, precipitant, precipitate, precipitous, rash, restive, rushing, spontaneous, spur-of-the-moment, subitaneous, sudden, swift, unbridled, unexpected, unplanned, unpremeditated, unreflecting, unrestrained, unthinking, vehement, violent


Antonyms: calm, cautious, circumspect, considerate, reflective, sensible, thoughtful, wise


جملات نمونه

1. impetuous winds
بادهای شدید و متغیر

2. an impetuous young man
جوان هردمبیل

3. his warm and impetuous nature
مزاج آتشی و متغیر او

4. He's so impetuous - why can't he think things over before he rushes into them?
[ترجمه ترگمان]او خیلی قوی است - چرا قبل از انکه به آن ها برسد همه چیز فکر می کند؟
[ترجمه گوگل]او چنان پرشور است - چرا نمی تواند اوضاع را قبل از اینکه به آنها عجله کند، فکر می کند؟

5. It would be foolish and impetuous to resign over such a small matter.
[ترجمه ترگمان]این کار بسیار احمقانه و impetuous است که در چنین موردی از عهده آن برآید
[ترجمه گوگل]این امر می تواند احمقانه و غیرمعمول استعفای خود نسبت به چنین موضوعی باشد

6. He was high-spirited and impetuous.
[ترجمه ترگمان]اون قوی و بی پروا بود
[ترجمه گوگل]او پرحادثه و پرشور بود

7. She revealed her feelings in impetuous displays of spending.
[ترجمه ترگمان]احساسات خود را با حالت impetuous از خرج آشکار ساخت
[ترجمه گوگل]او احساسات خود را در نمایش های تکان دهنده از هزینه ها نشان داد

8. He is too impetuous and owing to a desire to lead everything, he fails of his goal.
[ترجمه ترگمان]او خیلی impetuous و به خاطر میل به رهبری همه چیز، شکست می خورد
[ترجمه گوگل]او بیش از حد پرشور است و به دنبال میل به هدایت همه چیز است، او از هدف خود ناتوان است

9. Just don't be too impetuous and put too much pressure on the object of your desires.
[ترجمه ترگمان]بیش از حد عجول نباش و فشار زیادی را روی موضوع تمایلات خود تحمیل می کند
[ترجمه گوگل]فقط بیش از حد تکان نخورید و فشار بیش از اندازه به هدف خواسته های خود را تحمیل نکنید

10. For Fowlkes, leaving would be impetuous and misguided.
[ترجمه ترگمان]برای fowlkes، ترک کردن، impetuous و گمراه خواهد بود
[ترجمه گوگل]برای Fowlkes، ترک خواهد شد تکان دهنده و اشتباه است

11. The impetuous Wallace quickly agreed and decided to wire a memo of recommendation to Roosevelt.
[ترجمه ترگمان]والاس سریعا موافقت کرد و تصمیم گرفت یک یادداشت برای روزولت بنویسد
[ترجمه گوگل]والاس سریعا به توافق رسید و تصمیم گرفت تا یادداشتی را برای روزولت ارائه دهد

12. He says she's impetuous and emotional.
[ترجمه ترگمان]می گوید: تند و احساساتی است
[ترجمه گوگل]او می گوید، شوخ و عاطفی است

13. He was young and impetuous.
[ترجمه ترگمان]جوان و قوی بود
[ترجمه گوگل]او جوان و پرشور بود

14. Powell felt both clubs were impetuous buys which Virgin could ill-afford at a time when it was struggling out of recession.
[ترجمه ترگمان]پاول احساس می کرد هر دو باشگاه با impetuous خرید می کنند که عذرا می تواند در زمانی که از بحران اقتصادی دست می کشد، توان مالی آن را داشته باشد
[ترجمه گوگل]پائول احساس کرد که هر دو باشگاه خریداری شدید بود که ویرجین در زمانی که از رکود اقتصادی در حال مبارزه بود بیمار بود

impetuous winds

بادهای شدید و متغیر


an impetuous young man

جوان هردمبیل


پیشنهاد کاربران

شتابزده - باشتابزدگی
باشدت forceful

بی فکر و عجول


کلمات دیگر: