معنی : خراب
impaired
معنی : خراب
انگلیسی به فارسی
ضعیف، خراب
انگلیسی به انگلیسی
• damaged, weakened, adversely affected
مترادف و متضاد
خراب (صفت)
desolate, bad, spoiled, rotten, ill, ruined, devastated, impaired, ruinous, miscreant, depraved, rotten-hearted, tumble-down, wasted
جملات نمونه
1. impaired vision
نقص بینایی
2. that accident impaired his hearing
آن تصادف به شنوایی او آسیب رساند.
3. his health was impaired by too much smoking
سیگار کشیدن زیاد به تندرستی او آسیب رساند.
4. the output of produce was impaired by bad weather
هوای بد به تولید محصولات کشاورزی صدمه زد.
5. A recurring knee injury may have impaired his chances of winning the tournament.
[ترجمه فلاح محمدی] عود مجددمشکل زانوی او ممکن است شانس برنده شدن را در مسابقات کاهش دهد.
[ترجمه محمد حسن اسایش] آسیب مفصل زانوی اوممکن است مانع برنده شدن او شود
[ترجمه ترگمان]یکی از آسیب های مفصل زانو ممکن است به شانس خود برای برنده شدن این مسابقات آسیب برساند[ترجمه گوگل]آسیب ناگهانی زانو ممکن است شانس خود را برای برنده شدن در مسابقات کاهش دهد
6. The illness had impaired his ability to think and concentrate.
[ترجمه محمد حسن اسایش] بیماری به توانایی وتمرکز فکری او آسیب رسانیده بود
[ترجمه ترگمان]بیماری به توانایی او برای فکر کردن و تمرکز دچار شده بود[ترجمه گوگل]این بیماری توانایی او در تفکر و تمرکز را مختل کرده است
7. His hearing was impaired by the continuous great noise for a long period of time.
[ترجمه ترگمان]شنوایی او برای مدتی طولانی دچار اختلال بود
[ترجمه گوگل]برای مدت زمان طولانی، شنوایی او از طریق سر و صدای پی در پی به شدت کاهش یافت
[ترجمه گوگل]برای مدت زمان طولانی، شنوایی او از طریق سر و صدای پی در پی به شدت کاهش یافت
8. His age impaired his chances of finding a new job.
[ترجمه Fateme] سن او شانس پیدا کردن شغل جدید را ازش گرفته بود
[ترجمه gulakh] سن او در یافتن شغل جدید اختلال ایجاد کرده بود
[ترجمه ترگمان]سنش به شانس او برای یافتن شغل جدیدی دچار شده بود[ترجمه گوگل]سن او موجب شکست یافتن شغل جدید شد
9. Some of her cognitive functions have been impaired.
[ترجمه ترگمان]برخی از کارکرده ای شناختی او آسیب دیده اند
[ترجمه گوگل]برخی از توابع شناختی او مختل شده اند
[ترجمه گوگل]برخی از توابع شناختی او مختل شده اند
10. Today's attack has seriously impaired attempts to achieve peace in the area.
[ترجمه ترگمان]حمله امروز به شدت تلاش برای دستیابی به صلح در این منطقه را مختل کرده است
[ترجمه گوگل]حمله امروز به طور جدی تلاش برای دستیابی به صلح در منطقه را مختل کرده است
[ترجمه گوگل]حمله امروز به طور جدی تلاش برای دستیابی به صلح در منطقه را مختل کرده است
11. Impaired glucose tolerance is a condition that means your blood glucose falls between normal and diabetic.
[ترجمه ترگمان]تحمل ضعیف گلوکز یک شرط است که به این معنی است که گلوکز خون شما بین قند و قند قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]اختلال تحمل گلوکز یک وضعیت است که به این معنی است که قند خون شما بین طبیعی و دیابتی کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]اختلال تحمل گلوکز یک وضعیت است که به این معنی است که قند خون شما بین طبیعی و دیابتی کاهش می یابد
12. Frisch suggested that underweight women would also have impaired reproductive function owing to a lack of oestrogen produced in adipose tissue.
[ترجمه ترگمان]فریش پیشنهاد داد که زنان با وزن کم نیز به علت کمبود هورمون استروژن که در بافت چربی تولید می شود، دچار نقص عملکرد تولید مثلی نیز خواهند شد
[ترجمه گوگل]Frisch پیشنهاد کرد که زنان کم وزن نیز به علت کمبود استروژن تولید شده در بافت چربی، عملکرد تولید مثل را مختل می کنند
[ترجمه گوگل]Frisch پیشنهاد کرد که زنان کم وزن نیز به علت کمبود استروژن تولید شده در بافت چربی، عملکرد تولید مثل را مختل می کنند
13. Guide dogs open up the lives of the blind or visually impaired.
[ترجمه ترگمان]سگ های راهنما زندگی کور و یا بینایی بینایی را باز می کنند
[ترجمه گوگل]سگهای هدایتگر زندگی نابینا یا نابینایی را به نمایش می گذارند
[ترجمه گوگل]سگهای هدایتگر زندگی نابینا یا نابینایی را به نمایش می گذارند
14. The rights protection law for the comsumers enables any impaired comsumer to claim money from the company.
[ترجمه ترگمان]قانون حفاظت از حقوق برای the، هر فرد آسیب دیده را قادر می سازد که از شرکت پول مطالبه کند
[ترجمه گوگل]قانون حمایت از حقوق برای comsumers هر comsumer ضعیف را قادر می سازد برای دریافت پول از شرکت
[ترجمه گوگل]قانون حمایت از حقوق برای comsumers هر comsumer ضعیف را قادر می سازد برای دریافت پول از شرکت
پیشنهاد کاربران
مختل شده، دچار اختلال، خراب، معیوب
نقص
معیوب
ضعف
اختلال
نا توان
تخصصی ( حسابداری )
آسیب، زیان
آسیب، زیان
ناقص
مختل
آسیب دیده
ناکارامد
نکول : در مباحث مالی عدم انجام تعهدات را گویند مثل عدم بازپرداخت وام
مختل شده، ناتوان
خراب، آسیب دیده
impaired - نقصِ ( vision impaired نقص بینایی )
رانندگی در حالت مستی
impaired - نقصِ ( vision impaired نقص بینایی )
رانندگی در حالت مستی
کلمات دیگر: