کلمه جو
صفحه اصلی

hankering


معنی : اشتیاق، مایل، شوق وافر
معانی دیگر : هوس شدید، ویار، غنج زنی، ولع

انگلیسی به فارسی

اشتیاق، شوق وافر


تکان دهنده، اشتیاق، مایل، شوق وافر


انگلیسی به انگلیسی

• longing; craving, strong desire
a hankering for something is a great desire for it.

مترادف و متضاد

اشتیاق (اسم)
thirst, longing, appetence, appetency, enthusiasm, anxiety, heat, solicitude, appetite, hunger, hankering, avidity

مایل (صفت)
disposed, willing, longing, keen, solicitous, wishing, desirous, inclined, fond, hankering, bent, oblique, wanting, craving, sideling, sidling, wishful, yearning

شوق وافر (صفت)
hankering

strong desire


Synonyms: ache, craving, druthers, fire in belly, hunger, itch, longing, munchies, pining, thirst, urge, want, weakness, wish, yearning, yen


Antonyms: dislike, hate, hatred


جملات نمونه

1. he had a hankering for a cigaret
او دلش برای یک سیگار می تپید.

2. From time to time we all get a hankering for something a little different.
[ترجمه ترگمان]از این به بعد همه ما اشتیاق زیادی برای یه چیز متفاوت داریم
[ترجمه گوگل]از زمان به زمان، همه چیز را برای چیزی کمی متفاوت می بینیم

3. I've always had a hankering to go to China.
[ترجمه ترگمان]همیشه اشتیاق داشتم به چین برم
[ترجمه گوگل]من همیشه به دنبال چینی بودم

4. She's always hankering after excitement.
[ترجمه ترگمان]همیشه دنبال هیجان است
[ترجمه گوگل]او همیشه پس از هیجان تکان می خورد

5. I've always had a hankering to be a doctor.
[ترجمه ترگمان]من همیشه اشتیاق داشتم که یک دکتر باشم
[ترجمه گوگل]من همیشه به دنبال یک پزشک بودم

6. All very contemporary, but I found myself hankering for the crisp definition of the old Frederick Austin arrangement.
[ترجمه ترگمان]خیلی معاصر، اما من خودم را برای تعریف crisp از آرایش قدیمی فردریک آستین خیلی مشتاق یافتم
[ترجمه گوگل]همه چیز بسیار معاصر است، اما من خودم را برای تعریف دقیق آرایش قدیمی Frederick آستین ترسیم کردم

7. She did develop a terrific hankering for a crucifix, though.
[ترجمه ترگمان]به هر حال او اشتیاق زیادی به صلیب داشت
[ترجمه گوگل]هرچند، او برای یک مصلوب شدن، یک وحشت فوق العاده را توسعه داد

8. Always had a hankering to be a nurse, she did.
[ترجمه ترگمان]همیشه دلش می خواست یک پرستار باشد
[ترجمه گوگل]او همیشه تلاش کرد تا پرستار شود

9. The vague hankering for a pre-industrial utopia is the politics of sixth-form common rooms, not the real world.
[ترجمه ترگمان]اشتیاق مبهم برای مدینه فاضله از پیش صنعتی، سیاست طبقه ششم است، نه دنیای واقعی
[ترجمه گوگل]تظاهرات مبهم برای اتوپیایی قبل از صنعتی، سیاست های ششمین اتاق مشترک است، نه جهان واقعی

10. I do have a hankering for hearty, home-cooked meals that I can enjoy with my family after work.
[ترجمه ترگمان]من اشتیاق زیادی برای غذاهای hearty و خانگی دارم که می توانم بعد از کار با خانواده ام از آن لذت ببرم
[ترجمه گوگل]من برای غذا های شاداب و خانگی که می توانم پس از کار با خانواده ام لذت ببرم

11. He has been hankering to spend an evening talking with you.
[ترجمه ترگمان]خیلی دلش می خواهد یک شب را با تو صحبت کند
[ترجمه گوگل]او برای یک شب با شما صحبت کرده است

12. It doesn't really sound like you have a hankering for anything in particular at all.
[ترجمه ترگمان]به نظر نمی رسد که تو اشتیاق خاصی برای هر چیز خاصی داشته باشی
[ترجمه گوگل]واقعا نمیتواند صدایی مثل شما را برای چیز خاصی به کار ببرد

13. He had a hankering to own a car.
[ترجمه ترگمان]خیلی دلش می خواست ماشین داشته باشه
[ترجمه گوگل]او تا به حال تکان دادن به خود ماشین

14. They all want me dead, and are hankering for my money.
[ترجمه ترگمان]، همه شون میخوان من بمیرم و اشتیاق زیادی به پول من دارن
[ترجمه گوگل]آنها همه می خواهند من مرده باشند و برای پولم تکان می خورند

15. I had a hankering to see 1949's White Heat, the Jimmy Cagney flick where he plays gangster Cody Jarrett.
[ترجمه ترگمان]من خیلی دلم می خواست تا سال ۱۹۴۹، گرمای سفید، جیمی Cagney را ببینم که در آنجا به جرت یک تبهکار بازی می کند
[ترجمه گوگل]من تا به حال تکان خوردن برای دیدن گرمای سفید سال 1949، ضرب و شتم جیمی کغانی در جایی که او بازی گانگستر کدوی Jarrett

He had a hankering for a cigaret.

او دلش برای یک سیگار می‌تپید.


پیشنهاد کاربران

Enthusiasm


کلمات دیگر: