کلمه جو
صفحه اصلی

inaccessibility


معنی : دوری، استبعاد، عدم دسترسی، دستنارسی
معانی دیگر : عدم دسترسی، دست نارسی، استبعاد، دوری

انگلیسی به فارسی

عدم دسترسی، دست نارسی، استبعاد، دوری


انگلیسی به انگلیسی

• unattainability, unavailability, unapproachability

مترادف و متضاد

دوری (اسم)
distance, separation, dish, periodicity, grail, remoteness, improbability, inaccessibility, paten

استبعاد (اسم)
improbability, inaccessibility

عدم دسترسی (اسم)
inaccessibility

دستنارسی (اسم)
inaccessibility

جملات نمونه

1. Its inaccessibility makes food distribution difficult.
[ترجمه ترگمان]عدم دسترسی آن توزیع غذا را دشوار می سازد
[ترجمه گوگل]عدم دسترسی آن باعث توزیع مواد غذایی می شود

2. Or the do-probe-me inaccessibility of a porcupine.
[ترجمه ترگمان]یا the - من - من را از یک جوجه تیغی ترک می کنم
[ترجمه گوگل]یا غیرممکن بودن پروکسی من یک بچه خربزه

3. High status is indicated through inaccessibility, human and physical barriers keeping the rank and file at a distance.
[ترجمه ترگمان]وضعیت بالا از طریق عدم دسترسی، موانع انسانی و فیزیکی که درجه و فایل را در فاصله دور نگه می دارند، نشان داده می شود
[ترجمه گوگل]وضعیت بالا از طریق عدم دسترسی، موانع انسانی و فیزیکی نشان داده می شود که دارای رتبه و فایل در فاصله هستند

4. The relative inaccessibility of Management, the nuisance of inconsiderate car parking and consequent obstruction by Non-Residents.
[ترجمه ترگمان]عدم دسترسی نسبی مدیریت، مزاحمت برای پارکینگ خودرو و ممانعت متعاقب آن توسط ساکنان غیر ساکن
[ترجمه گوگل]عدم دسترسی نسبی از مدیریت، مزاحمت پارکینگ نامناسب خودرو و انسداد ناشی از آن توسط غیر ساکنان

5. Its inaccessibility made me want it all the more and I threw out the challenge that read the book I must and would.
[ترجمه ترگمان]عدم دسترسی من باعث شد که من بیشتر از همه آن را بخواهم و من چالشی را که آن کتاب را خوانده بودم را به نمایش گذاشتم
[ترجمه گوگل]عدم دسترسی آن باعث شد که من آن را بیشتر بخواهم و چالش هایی را که کتاب را که باید و باید خوانده ام، بیرون کشیدم

6. The inaccessibility to scientists of glaciers concentrated in northern Bhutan, where roads need to be built, adds to these problems.
[ترجمه ترگمان]عدم دسترسی به دانشمندان یخچال های طبیعی در شمال بوتان، که در آن جاده ها باید ساخته شوند، به این مشکلات اضافه می شوند
[ترجمه گوگل]عدم دسترسی به دانشمندان یخچالها در شمال بوتان، جاده هایی که باید ساخته شوند، متمرکز شده است، به این مشکلات افزوده می شود

7. Because of its remoteness and inaccessibility, Patagonia has always been, like Timbuktu or Shangri-la, a place of myths and legends.
[ترجمه ترگمان]به دلیل دوری و عدم دسترسی آن، پاتاگونیا مانند Timbuktu یا (شنگری لا)، جایی از افسانه ها و افسانه ها بوده است
[ترجمه گوگل]از آنجا که از راه دور و غیر قابل دسترس است، پاتاگونیا همیشه مانند شیطان و یا شانگهای، مکان اسطوره ها و افسانه ها بوده است

8. The inaccessibility of this remote region, now called Amazonia, meant that long-held theories about the early days of the river and surrounding forest were speculative at best.
[ترجمه ترگمان]عدم دسترسی به این منطقه از راه دور که اکنون Amazonia نامیده می شود به این معنی است که نظریه های طولانی مدت در مورد روزه ای اولیه رودخانه و جنگل اطراف در بهترین حالت نظری دارند
[ترجمه گوگل]عدم دسترسی این منطقه دور افتاده، که اکنون به نام آمازونیا نامیده می شود، به این معنی است که نظریه های طولانی مدت در مورد روزهای اولیه رودخانه و جنگل های اطراف در بهترین حالت ممنوع بودند

9. But the inaccessibility of doctors makes early detection more difficult.
[ترجمه ترگمان]اما عدم دسترسی به پزشکان تشخیص زودهنگام را دشوارتر می کند
[ترجمه گوگل]اما عدم دسترسی پزشکان، تشخیص زودهنگام را دشوار می سازد

10. Defiant in their haughty and arrogant inaccessibility, they seem to shout: I dare you!
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که در این کار مغرور و مغرور هستند، به نظر می رسد که فریاد می کشند: من جرات تو را دارم!
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد فریاد بزنند که در دسترس ناپذیر و غرورآمیز آنها هستند: من به شما جرات می دهم!

11. Because of the inaccessibility of others' mental experience, it is presumed that the process of perspective framing in reporting others' experience must be different from the first person narration.
[ترجمه ترگمان]به دلیل عدم دسترسی به تجربه ذهنی دیگران، فرض می شود که فرآیند کادربندی پرسپکتیو در گزارش دیگران باید متفاوت از روایت های شخص اول باشد
[ترجمه گوگل]با توجه به عدم دسترسی به تجربه ذهنی دیگران، فرض بر این است که فرآیند دیدگویی در گزارش تجارب دیگران باید متفاوت از روایت اول شخص باشد

12. Despite the inaccessibility and transport hurdles, the communities managed to haul 120 bags of cement for a water project.
[ترجمه ترگمان]علی رغم عدم دسترسی و موانع حمل و نقل، جوامع موفق به کسب ۱۲۰ کیسه سیمان برای یک پروژه آب شدند
[ترجمه گوگل]با وجود عدم دسترسی و موانع حمل و نقل، جوامع موفق به حمل 120 کیسه سیمان برای یک پروژه آب

13. Always inaccessibility satisfaction effect, and common recrudescence.
[ترجمه ترگمان]عدم دسترسی به میزان رضایتمندی، و recrudescence متداول
[ترجمه گوگل]همیشه اثر رضایت از دسترس پذیری و تجدید نظر مشترک است

14. Delays in delivering relief to the victims, the inaccessibility of the stricken areas and the poor state of Burma's infrastructure and health systems mean that number is sure to rise.
[ترجمه ترگمان]تاخیر در تحویل امداد رسانی به قربانیان، عدم دسترسی مناطق آسیب دیده و وضعیت ضعیف زیرساختار و سیستم های بهداشتی به این معنی است که این تعداد قطعا افزایش خواهد یافت
[ترجمه گوگل]تاخیر در ارائه کمک به قربانیان، عدم دسترسی به مناطق آسیب دیده و وضعیت فقیر زیرساخت ها و سیستم های بهداشتی در برمه، به این معنی است که این تعداد قطعا افزایش خواهد یافت

15. The key feature of many of the newly discovered caves is their relative inaccessibility.
[ترجمه ترگمان]ویژگی اصلی بسیاری از غارهای کشف شده، عدم دسترسی نسبی آن ها است
[ترجمه گوگل]ویژگی اصلی بسیاری از غارهای تازه کشف شده، عدم دسترسی نسبی آنها است

پیشنهاد کاربران

دستنارِس، دور از دسترس، بی اثر، ناکارامد


کلمات دیگر: