کلمه جو
صفحه اصلی

gild


معنی : مالیات، طلایی کردن، زر اندود کردن، مطلا کردن، تذهیب کردن
معانی دیگر : با لایه ای از طلا پوشاندن، زرنگار کردن، زرکوب کردن، آب طلا زدن، اکلیل زدن، درخشان و جذاب کردن، (با دادن جلا و رنگ و آب چیزی را) پرارزش تر وانمود کردن، پر زرق و برق کردن، طلایی رنگ کردن، رجوع شود به: guild

انگلیسی به فارسی

زر اندود کردن، مطلا کردن، تذهیب کردن


طلسم، مالیات، طلایی کردن، زر اندود کردن، مطلا کردن، تذهیب کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: gilds, gilding, gilded, gilt
(1) تعریف: to cover or coat with gold.
مترادف: gold-plate
مشابه: enamel, gloss, lacquer, plate

(2) تعریف: to give the mere appearance of beauty, goodness, or quality, so as to deceive.
مترادف: gloss
مشابه: color, embellish, exaggerate, mask, twist, veneer

• cover with a thin layer of gold; make golden; decorate, embellish, give the appearance of beauty to (especially in order to deceive)
to gild a surface means to cover it in a thin layer of gold or gold paint.
if something is gilded, it appears golden; a literary use.
if someone is gilding the lily, they are trying to improve something that is already beautiful or perfect, and which therefore does not need improving.
see also gilded, gilding.

مترادف و متضاد

مالیات (اسم)
tax, levy, imposition, scot, taxation, scat, gild, impost

طلایی کردن (فعل)
gild

زر اندود کردن (فعل)
gild

مطلا کردن (فعل)
vermeil, gild

تذهیب کردن (فعل)
limn, gild

embellish, decorate


Synonyms: adorn, aureate, aurify, beautify, bedeck, begild, brighten, coat, deck, dress up, embroider, engild, enhance, enrich, garnish, glitter, grace, ornament, overlay, paint, plate, tinsel, varnish, wash, whitewash


جملات نمونه

1. gild the lily
در بهتر کردن چیزی عالی کوشش بیهوده کردن

2. The plates have a gilt edge.
[ترجمه ترگمان]بشقاب ها یک لبه طلایی دارند
[ترجمه گوگل]صفحات لبه زرد دارند

3. The morning sun gilds the sky.
[ترجمه ترگمان]خورشید صبحگاهی آسمان را فرا گرفت
[ترجمه گوگل]آفتاب صبح آسمان را خیره می کند

4. A set of twenty-four carved and gilded chairs appear on the inventory of the house for 173
[ترجمه ترگمان]مجموعه ای از بیست و چهار صندلی حکاکی شده و طلاکاری شده روی فهرست خانه شماره ۱۷۳ ظاهر می شوند
[ترجمه گوگل]مجموعه ای از صندلی های حک شده و طلایی بیست و چهارم در موجودی خانه برای 173 ظاهر می شود

5. Don't gild the lily.
[ترجمه ترگمان]لی لی رو مطلا نکن
[ترجمه گوگل]لیلی را نپوشانید

6. The golden light gilded the sea.
[ترجمه ترگمان]نور طلایی دریا را مطلا کرده بود
[ترجمه گوگل]نور طلایی دریا را تمیز کرد

7. Carve the names and gild them.
[ترجمه ترگمان]اسم ها را درست کن و gild کن
[ترجمه گوگل]نام ها را بچرخانید و آنها را اداره کنید

8. Sunlight gilded the children's faces.
[ترجمه ترگمان]نور خورشید صورت بچه ها را مطلا کرده بود
[ترجمه گوگل]Sunlight طلسم چهره کودکان است

9. The story revolves around the gilded youth of the 1920s and their glittering lifestyles.
[ترجمه ترگمان]داستان حول محور جوانان طلایی دهه ۱۹۲۰ و سبک زندگی پر زرق و برق آن ها می چرخد
[ترجمه گوگل]داستان در اطراف جوانان طلایی دهه 1920 و شیوه زندگی پر زرق و برق آنها متوقف می شود

10. The gilded dome of the cathedral rises above the city.
[ترجمه ترگمان]گنبد مطلا کلیسا از شهر بالا می رود
[ترجمه گوگل]گنبد طلایی کلیسای جامع بالاتر از شهر رو به رو می شود

11. The autumn sun gilded the lake.
[ترجمه ترگمان]آفتاب پاییزی دریاچه را روشن کرده بود
[ترجمه گوگل]خورشید پاییز از دریاچه خیره شد

12. The plates and bowls have a gilt edge.
[ترجمه ترگمان]بشقاب ها و کاسه ها قسمت طلایی دارند
[ترجمه گوگل]صفحات و کاسه ها دارای لبه خاردار هستند

13. The ceiling was richly gilt and picked out in violet.
[ترجمه ترگمان]سقف بسیار براق بود و بنفش از آن بیرون می زد
[ترجمه گوگل]سقف غالبا خرد شده بود و به رنگ بنفش برداشت

14. It's not solid gold - it's just gilt.
[ترجمه ترگمان]طلای خالص نیست، فقط مطلا است
[ترجمه گوگل]این طلای جامد نیست - فقط طلایی است

the gilded dome of the shrine in Mashad

گنبد زراندود حرم در مشهد


the gilded world of Hollywood

دنیای پر زرق‌وبرق هالیوود



کلمات دیگر: