کلمه جو
صفحه اصلی

halter


معنی : تسمه، هالتر، مهار، افسار، پالهنگ، طناب چوبه دار، افسار کردن
معانی دیگر : طناب چوبه ی دار، طناب دار، به دار زدن، حلق آویز کردن، افسار بستن به، مهار کردن، پستان بند (که از گردن آویخته است)، (حشره های دوباله) باله ی ترازگر، وزنه برداری هالتر

انگلیسی به فارسی

افسار، تسمه، افسار کردن، پالهنگ، مهار، (وزنه برداری) هالتر، طناب چوبه دار


هدر دادن، افسار، طناب چوبه دار، مهار، هالتر، تسمه، پالهنگ، افسار کردن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: a rope or strap with a bitless headstall that is set on the head or neck, as of a horse or ox, to restrain or guide the animal.

- She led the horse by its halter back to the barn.
[ترجمه ترگمان] افسار اسب را به زور به طویله برد
[ترجمه گوگل] او اسب را به عقب به انبار گذاشت

(2) تعریف: a woman's garment that covers the chest and fastens around the neck and back but leaves the rest of the upper body bare.
مشابه: bosom

- She wore a beautiful sequined halter.
[ترجمه ترگمان] a قشنگی به تن داشت
[ترجمه گوگل] او لباس عجیب و غریب زیبایی داشت

(3) تعریف: a rope with a noose used to hang a condemned person; hangman's noose.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: halters, haltering, haltered
(1) تعریف: to put a halter on (an animal).

(2) تعریف: to execute by hanging.
اسم ( noun )
حالات: halteres
• : تعریف: either of a pair of club-shaped appendages that form rudimentary hind wings on an insect, such as the fly or mosquito, and serve to maintain its balance in flight.

• woman's sleeveless top which is secured at the neck and at the back; rope with a noose for hanging criminals; rope with a loop at the end for tying or leading animals
restrain with a halter; hang with a halter
execution by hanging
a halter is a strap made from leather or rope that is fastened round the head of a horse so that it can be led easily.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] تسمه ،مهار،هالتر عضو تعادلی کوچک بجای بالهای جلو یا عقب حشرات

مترادف و متضاد

تسمه (اسم)
lash, hoop, bail, belt, strap, ribbon, thong, halter, carrying string, garth, latchet, strop, whang

هالتر (اسم)
barbell, halter

مهار (اسم)
halter, bearing rein, bridle, frenum, checkrein

افسار (اسم)
halter, bridle, harness, rein, tether, headstall

پالهنگ (اسم)
halter, bridle, leash

طناب چوبه دار (اسم)
halter

افسار کردن (فعل)
tackle, halter, rein, tether, picket

جملات نمونه

He tied the ass to the tree with its halter.

او خر را با افسارش به درخت بست.


I haltered the horse securely to the tree.

اسب را محکم به درخت بستم.


He was dangling with a halter around his neck.

او از طنابی به دور گردنش آویزان بود.


1. he was dangling with a halter around his neck
او از طنابی به دور گردنش آویزان بود.

2. he tied the ass to the tree with its halter
او خر را با افسارش به درخت بست.

3. She was dressed in a halter top and shorts.
[ترجمه ترگمان]لباسی با افسار و شلوارک پوشیده بود
[ترجمه گوگل]او در یک کت و شلوار کوتاه لباس پوشید

4. Jen was wearing black shorts and a halter.
[ترجمه ترگمان]جن شلوارک مشکی و افسار halter بود
[ترجمه گوگل]جین شلوار سیاه و سفید را پوشید

5. Hazar, an Arabian stallion, felt that halter classes at shows were rather beneath his dignity.
[ترجمه ترگمان]هزار، یک اسب نر عربی، احساس می کرد که در طبقات مختلف فقط با وقار و متانت رفتار می شود
[ترجمه گوگل]هزر، عصای عربی، احساس کرد که کلاس های هاربر در نمایشگاه ها نه تنها زیر سلطه او بود

6. It was a halter for Ram Rahim.
[ترجمه ترگمان]این یک افسار برای رحیم خان بود
[ترجمه گوگل]این برای رام رحیم مزخرف بود

7. She was wearing a halter dress the colour of flame that had wilted in the first hour.
[ترجمه ترگمان]لباسی را که در ساعت اول پژمرده شده بود به تن داشت
[ترجمه گوگل]او لباس پوشیدنی رنگی از شعله ای که در ساعت اول از بین رفته بود پوشید

8. Win the mare or lose the halter.
[ترجمه ترگمان]یا مادیان را ببرید یا افسار خر را از دست بدهید
[ترجمه گوگل]برنده مسابقه و یا از دست دادن

9. A red print halter top lowa silky, royal blue - and - purple, above - the - knee sheath dress are party - perfect options . . .
[ترجمه ترگمان]یک عبارت قرمز از جنس کتان مرغوب، ابریشمی سلطنتی، بنفش و بنفش که بالای زانو قرار دارد، گزینه های بی نظیری است
[ترجمه گوگل]یک چاپ قرمز چاپگر بالا پایین ابریشمی، رنگی آبی - و - بنفش، بالاتر از - لباس پاشنه زانو حزب - گزینه های عالی است

10. To a greedy eating horse a short halter.
[ترجمه ترگمان]به یک اسب حریص و حریص که افسار کوتاهی داشت
[ترجمه گوگل]به یک اسب حریص حریص کوتاه

11. Mention not halter in the house of him that was hanged.
[ترجمه ترگمان]فقط افسار را در خانه او نگه دارید که به دار آویخته شده باشد
[ترجمه گوگل]در خانه ای که به دار آویخته شده بود، نجس نمی شود

12. Mr. Vinegar took hold of the cow's halter and led her up and down the street.
[ترجمه ترگمان]آقای سرکه افسار خر گاو را گرفت و از خیابان بالا و پایین برد
[ترجمه گوگل]آقای سرکه سرباز گاو را نگه داشت و او را به خیابان و خیابان برد

13. All-over ruching Halter neckline Ties at back neck 19" from waist Hand wash. Dry flat. "
[ترجمه ترگمان]\"- All ruching neckline\" (at ruching neckline)در \"back ۱۹ halter\" (۱۹ neck neckline)، \" \"۱۹\" (Ties neck)، \" \"from\" (Ties waist Hand)\"(from Hand Hand)\" (from waist Hand)\" این تخت خشک است \"
[ترجمه گوگل]دستبند گردن کلاه بر روی گردن گردن 19 'از کمر دست شستشو خشک شدن تخت '

14. He put a halter on the horse.
[ترجمه ترگمان]افسار اسب را کشید
[ترجمه گوگل]او بر روی اسب گذاشت

15. Name not a halter in his house that hanged himself.
[ترجمه ترگمان]اسمی که خودش دار می زد، یک افسار نبود
[ترجمه گوگل]نام خانه ای که در خانه اش ندیده اید، خود را به دار آویخته است

پیشنهاد کاربران

نیم تنه ( زنانه )


کلمات دیگر: