1. The inactivity of the government was deplorable.
[ترجمه ترگمان]عدم فعالیت دولت اسفناک بود
[ترجمه گوگل]ناتوانی دولت ناامیدکننده بود
2. A holiday need not mean inactivity.
[ترجمه ترگمان]یک تعطیلی لازم نیست
[ترجمه گوگل]تعطیلات به معنی عدم فعالیت نیست
3. The job entailed long periods of inactivity.
[ترجمه ترگمان]این کار مستلزم دوره های طولانی عدم فعالیت بود
[ترجمه گوگل]این کار مستلزم دوره های طولانی عدم فعالیت است
4. Inactivity can make your joints stiff, and the bones may begin to degenerate.
[ترجمه ترگمان]inactivity می توانند joints را خشک کنند و استخوان ها ممکن است فاسد شوند
[ترجمه گوگل]عدم فعالیت می تواند مفاصل شما سفت و استخوان ممکن است شروع به تخریب کند
5. The players have comparatively long periods of inactivity.
[ترجمه ترگمان]بازیکنان دوره های نسبتا طولانی عدم فعالیت دارند
[ترجمه گوگل]بازیکنان نسبتا طولانی از عدم فعالیت دارند
6. For polio patients, however, something more than inactivity was involved in the loss of calcium.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، برای بیماران فلج اطفال چیزی بیش از عدم فعالیت در از دست دادن کلسیم دخیل بوده است
[ترجمه گوگل]با این حال، برای بیماران فلج اطفال، چیزی بیش از عدم فعالیت در از دست رفتن کلسیم بود
7. So inactivity has a good deal going for it.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، عدم فعالیت برای آن بسیار دشوار است
[ترجمه گوگل]بنابراین عدم فعالیت یک معامله خوب برای آن است
8. Inactivity and introspection left him lethargic and uninterested in anything.
[ترجمه ترگمان]درون گرایی و درون گرایی او او را بی حال و بی علاقه به هیچ چیز ترک کرده بودند
[ترجمه گوگل]عدم فعالیت و خودآزمایی، او را لاغر کرد و به هیچ علاقه ای نداشت
9. They often occur because of conflicting considerations producing inactivity.
[ترجمه ترگمان]آن ها اغلب به دلیل ملاحظات متضادی که باعث عدم فعالیت می شوند رخ می دهند
[ترجمه گوگل]آنها اغلب به دلیل ملاحظات متناقض ناشی از عدم فعالیت هستند
10. Inactivity renders abilities powerless to help you.
[ترجمه ترگمان]inactivity توانایی کمک به تو را ضعیف میکنه
[ترجمه گوگل]بیفایدهی توانایی هایی را برای شما به ارمغان می آورد
11. However, what is most galling is the inactivity of the party which is supposed to represent labour.
[ترجمه ترگمان]با این حال، چیزی که بیش از همه آزاردهنده است، عدم فعالیت حزبی است که قرار است نماینده کار باشد
[ترجمه گوگل]با این حال، آنچه غم انگیز است، عدم فعالیت حزب است که قرار است نماینده کار باشد
12. His loathing for committee-bound inactivity was not new.
[ترجمه ترگمان]بیزاری او از عدم فعالیت کمیته جدید چندان تازگی نداشت
[ترجمه گوگل]اشتیاق او به عدم فعالیت کمیته کمیته جدیدی نبود
13. The results of this inactivity epidemic are predictable.
[ترجمه ترگمان]نتایج این اپیدمی عدم فعالیت قابل پیش بینی هستند
[ترجمه گوگل]نتایج این اپیدمی غیرفعال قابل پیش بینی است
14. With the Sun in its present state of inactivity there are unlikely to be any dragons worth chasing.
[ترجمه ترگمان]با حضور خورشید در حالت عدم فعالیت، بعید به نظر می رسد که اژدهایی وجود داشته باشد که ارزش تعقیب داشته باشد
[ترجمه گوگل]با خورشید در وضعیت ناتوانی فعلی، بعید است که هر اژدها ارزش تعقیب را داشته باشد