کلمه جو
صفحه اصلی

inactivity


معنی : سستی، سکون، رکود، عدم فعالیت
معانی دیگر : رکود، عدم فعالیت

انگلیسی به فارسی

رکود، عدم فعالیت


عدم فعالیت، سکون، رکود، سستی


انگلیسی به انگلیسی

• lack of activity; inertness, sluggishness

مترادف و متضاد

سستی (اسم)
abulia, weakness, laxity, indolence, frailty, asthenia, acedia, lassitude, laxation, relaxation, debility, impuissance, atony, inactivity, droop, feeble-mindedness, flaccidity, phlegm, sloth, limpness, slothfulness

سکون (اسم)
calm, quiet, inertia, slack, quiescence, repose, lull, quietness, inactivity, quiescency, immovability, quietude

رکود (اسم)
depression, slump, inactivity, latency, stagnation, dormancy, stagnancy, inaction

عدم فعالیت (اسم)
inactivity

جملات نمونه

1. The inactivity of the government was deplorable.
[ترجمه ترگمان]عدم فعالیت دولت اسفناک بود
[ترجمه گوگل]ناتوانی دولت ناامیدکننده بود

2. A holiday need not mean inactivity.
[ترجمه ترگمان]یک تعطیلی لازم نیست
[ترجمه گوگل]تعطیلات به معنی عدم فعالیت نیست

3. The job entailed long periods of inactivity.
[ترجمه ترگمان]این کار مستلزم دوره های طولانی عدم فعالیت بود
[ترجمه گوگل]این کار مستلزم دوره های طولانی عدم فعالیت است

4. Inactivity can make your joints stiff, and the bones may begin to degenerate.
[ترجمه ترگمان]inactivity می توانند joints را خشک کنند و استخوان ها ممکن است فاسد شوند
[ترجمه گوگل]عدم فعالیت می تواند مفاصل شما سفت و استخوان ممکن است شروع به تخریب کند

5. The players have comparatively long periods of inactivity.
[ترجمه ترگمان]بازیکنان دوره های نسبتا طولانی عدم فعالیت دارند
[ترجمه گوگل]بازیکنان نسبتا طولانی از عدم فعالیت دارند

6. For polio patients, however, something more than inactivity was involved in the loss of calcium.
[ترجمه ترگمان]با این وجود، برای بیماران فلج اطفال چیزی بیش از عدم فعالیت در از دست دادن کلسیم دخیل بوده است
[ترجمه گوگل]با این حال، برای بیماران فلج اطفال، چیزی بیش از عدم فعالیت در از دست رفتن کلسیم بود

7. So inactivity has a good deal going for it.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، عدم فعالیت برای آن بسیار دشوار است
[ترجمه گوگل]بنابراین عدم فعالیت یک معامله خوب برای آن است

8. Inactivity and introspection left him lethargic and uninterested in anything.
[ترجمه ترگمان]درون گرایی و درون گرایی او او را بی حال و بی علاقه به هیچ چیز ترک کرده بودند
[ترجمه گوگل]عدم فعالیت و خودآزمایی، او را لاغر کرد و به هیچ علاقه ای نداشت

9. They often occur because of conflicting considerations producing inactivity.
[ترجمه ترگمان]آن ها اغلب به دلیل ملاحظات متضادی که باعث عدم فعالیت می شوند رخ می دهند
[ترجمه گوگل]آنها اغلب به دلیل ملاحظات متناقض ناشی از عدم فعالیت هستند

10. Inactivity renders abilities powerless to help you.
[ترجمه ترگمان]inactivity توانایی کمک به تو را ضعیف میکنه
[ترجمه گوگل]بیفایدهی توانایی هایی را برای شما به ارمغان می آورد

11. However, what is most galling is the inactivity of the party which is supposed to represent labour.
[ترجمه ترگمان]با این حال، چیزی که بیش از همه آزاردهنده است، عدم فعالیت حزبی است که قرار است نماینده کار باشد
[ترجمه گوگل]با این حال، آنچه غم انگیز است، عدم فعالیت حزب است که قرار است نماینده کار باشد

12. His loathing for committee-bound inactivity was not new.
[ترجمه ترگمان]بیزاری او از عدم فعالیت کمیته جدید چندان تازگی نداشت
[ترجمه گوگل]اشتیاق او به عدم فعالیت کمیته کمیته جدیدی نبود

13. The results of this inactivity epidemic are predictable.
[ترجمه ترگمان]نتایج این اپیدمی عدم فعالیت قابل پیش بینی هستند
[ترجمه گوگل]نتایج این اپیدمی غیرفعال قابل پیش بینی است

14. With the Sun in its present state of inactivity there are unlikely to be any dragons worth chasing.
[ترجمه ترگمان]با حضور خورشید در حالت عدم فعالیت، بعید به نظر می رسد که اژدهایی وجود داشته باشد که ارزش تعقیب داشته باشد
[ترجمه گوگل]با خورشید در وضعیت ناتوانی فعلی، بعید است که هر اژدها ارزش تعقیب را داشته باشد

پیشنهاد کاربران

inactivity = رکود، عدم فعالیت، سکون، بی تحرکی، بی حرکتی، سستی

Definition = حالت عدم انجام هیچ کاری/شرایطی که اتفاقات زیادی نمی افتد ، به عنوان مثال زمانی که خرید و فروش زیادی انجام نمی شود/

a period of inactivity = یک دوره رکود
economic/physical inactivity = عدم فعالیت اقتصادی/فیزیکی
inactivity in the financial markets = رکود در بازارهای مالی

examples:
1 - Inactivity contributes to weakness, fatigue and sleeplessness.
بی تحرکی باعث ضعف ، خستگی و بی خوابی می شود.
2 - Lifestyle choices such as smoking, overeating, and physical inactivity contribute to many health problems.
انتخاب شیوه زندگی مانند سیگار کشیدن ، پرخوری و عدم تحرک بدنی بر بسیاری از مشکلات سلامتی تاثیر می گذارد.
3 - Employment is up while unemployment and economic inactivity is down.
اشتغال در حالی افزایش می یابد که بیکاری و عدم فعالیت اقتصادی کاهش بیابد.


کلمات دیگر: