1. The oil company jousts with Esso for lead position in UK sales.
[ترجمه ترگمان]شرکت نفت با esso برای مقام رهبری در فروش انگلستان رقابت کرد
[ترجمه گوگل]شرکت نفت با Esso برای موقعیت سرب در فروش انگلستان است
2. The minister and I have often jousted with each other.
[ترجمه ترگمان]جناب وزیر و من اغلب با هم آشتی کرده ایم
[ترجمه گوگل]وزیر و من اغلب با یکدیگر یکدیگر را می بینیم
3. Manchester United and Liverpool are jousting for position at the top of the football league.
[ترجمه ترگمان]منچستر یونایتد و لیورپول در صدر لیگ فوتبال قرار دارند
[ترجمه گوگل]منچستر یونایتد و لیورپول برای حضور در لیگ برتر فوتبال هستند
4. Most had made for the jousting grounds to get a good seat; the rest carefully avoided Brandon's gaze.
[ترجمه ترگمان]بیش ترشان را برای آماده کردن یک صندلی آماده کرده بودند؛ بقیه به دقت از نگاه براندون پرهیز می کردند
[ترجمه گوگل]اکثریت برای ایجاد یک صندلی خوب برای زمینه های مسابقه آماده شده بودند؛ بقیه به دقت از نگاه براندون اجتناب کردند
5. Knights joust and frolic.
[ترجمه ترگمان] شوالیه ها مبارزه کردن و خوشی کردن
[ترجمه گوگل]شوالیه ها جیغ و فریاد می زنند
6. Use George Bush or Others and joust your way through the competition to get the vote.
[ترجمه ترگمان]از جورج بوش یا دیگران استفاده کنید و از طریق رقابت برای کسب رای از خود joust کنید
[ترجمه گوگل]از جورج بوش یا دیگران استفاده کنید و راه خود را از طریق رقابت به دست آورید تا رای بگیرید
7. Why couldn't you just come joust with us, the way the king wanted?
[ترجمه ترگمان]چرا تو نمی تونی با ما مبارزه کنی همونطور که پادشاه می خواست؟
[ترجمه گوگل]چرا نمی توانستیم با ما قدم برداریم، همانطور که پادشاه می خواست؟
8. Joust for the fate of the kingdom!
[ترجمه ترگمان]لعنت به سرنوشت سلطنت!
[ترجمه گوگل]برای سرنوشت پادشاهی متحد شوید!
9. You joust well, sir, I offer you another lance.
[ترجمه ترگمان]شما خوب joust، آقا، من یک نیزه دیگر به شما تقدیم می کنم
[ترجمه گوگل]شما به خوبی می جنگید، آقا، من به شما پیشنهاد می کنم
10. For I have never met my match in joust or duel.
[ترجمه ترگمان]زیرا من هرگز با مبارزه با دوئل یا دوئل ملاقات نکرده ام
[ترجمه گوگل]برای من هرگز در مسابقه یا دوئل بازی نکردم
11. To fight with lances; joust.
[ترجمه ترگمان]جنگیدن با نیزه و مبارزه کردن
[ترجمه گوگل]برای مبارزه با انبوه؛ جواد
12. There was a marvellous audacity about a ruler who had decided to enter the lists and joust against the elements.
[ترجمه ترگمان]در مورد یک خط کش که تصمیم گرفته بود لیست ها و joust را علیه آلمان ها وارد کند، تهور عجیبی در کار بود
[ترجمه گوگل]در مورد یک حاکم که تصمیم به وارد شدن به لیست ها و مقابله با عناصر بود، یک غرور شگفت انگیزی وجود داشت
13. Mythology and psychology also slide together, twine and part, joust and join again.
[ترجمه ترگمان]روانشناسی و روانشناسی نیز به هم می رسند، twine و part را به هم پیوند می دهند و دوباره به هم می پیوندند
[ترجمه گوگل]اسطوره شناسی و روانشناسی نیز با هم، پیچ و مهره و بخش، کشیدن و پیوستن دوباره می پیوندند
14. Prints of every size showing every kind of combat from medieval jousting to the latest newspaper cuttings of the Zulu War.
[ترجمه ترگمان]Prints هر اندازه، هر نوع نبرد را از jousting قرون وسطی تا آخرین روزنامه جنگ زولو نشان می دهد
[ترجمه گوگل]چاپ هر اندازه نشان دهنده هر نوع مبارزه از قرون وسطی jouting به آخرین قلمه روزنامه جنگ زولو