کلمه جو
صفحه اصلی

jeopardy


معنی : مخاطره، خطر، مسئله بغرنج، گرفتاری حقوقی
معانی دیگر : سیج، ورطه

انگلیسی به فارسی

مخاطره، خطر، مسئله بغرنج، گرفتاری حقوقی


خطر، مخاطره، مسئله بغرنج، گرفتاری حقوقی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: danger, as of harm, death, or loss; peril.
متضاد: safety, security
مشابه: danger, peril, risk

- Smoking puts one's health in jeopardy.
[ترجمه ترگمان] سیگار کشیدن سلامتی فرد را به خطر می اندازد
[ترجمه گوگل] سیگار کشیدن سلامت افراد را به خطر می اندازد
- The team's perfect record was in jeopardy when its star player became injured.
[ترجمه ترگمان] رکورد کامل تیم زمانی که بازیکن ستاره آن مجروح شد، در خطر بود
[ترجمه گوگل] هنگامی که بازیکن ستاره ای وی مجروح شد، رکورد کامل تیم به خطر افتاد

• danger, peril, hazard, risk; endangerment, imperilment
endanger, imperil, put at risk, place in danger
if something or someone is in jeopardy, they are in a dangerous situation, where they might fail, be lost, or be destroyed.

مترادف و متضاد

مخاطره (اسم)
adventure, risk, hazard, venture, jeopardy, peril, menace

خطر (اسم)
risk, hazard, jeopardy, peril, dignity, importance, danger

مسئله بغرنج (اسم)
jeopardy, toughie, toughy

گرفتاری حقوقی (اسم)
jeopardy

danger, trouble


Synonyms: accident, chance, double-trouble, endangerment, exposure, hazard, insecurity, liability, on the line, on the spot, out on a limb, peril, precariousness, risk, venture, vulnerability


Antonyms: protection, safety


جملات نمونه

1. to be in jeopardy
در معرض خطر بودن

2. her carelessness may put her job in jeopardy
ممکن است بی دقتی او شغل او را به مخاطره بیاندازد.

3. Thousands of jobs are in jeopardy.
[ترجمه ترگمان]هزاران شغل در خطر هستند
[ترجمه گوگل]هزاران مشاغل در معرض خطر قرار دارند

4. The lives of thousands of birds are in jeopardy as a result of the oil spillage.
[ترجمه ترگمان]زندگی هزاران پرنده در نتیجه ریزش نفت در خطر است
[ترجمه گوگل]زندگی هزاران تن از پرندگان در اثر تخلیه نفت به خطر افتاده است

5. Placed in jeopardy by a man whose status made him a mere Pawn.
[ترجمه ترگمان]او را در معرض خطر قرار داد، توسط مردی که موقعیتش یک Pawn بود
[ترجمه گوگل]یک مرد که وضعیتش او را تنها یک پیمان قرار داد، به خطر افتاد

6. Show jeopardy: Langbaurgh's budget economies have cast a shadow over the future of East Cleveland's annual show.
[ترجمه ترگمان]نشان دادن خطر: اقتصاد بودجه ای Langbaurgh سایه ای بر آینده برنامه سالانه کلیولند را در بر گرفته است
[ترجمه گوگل]نشان دادن خطر: اقتصادهای بودجه Langbaurg سایه بر آینده آثار سالانه کلیولند شرقی را تشکیل داده اند

7. Such a defense remains in jeopardy, however, because Kaczynski has refused to be interviewed by two government-hired psychiatrists.
[ترجمه ترگمان]با این حال، چنین دفاعی در خطر است، چون Kaczynski از مصاحبه با دو روانشناس دولتی که توسط دولت استخدام شده اند خودداری کرده است
[ترجمه گوگل]با این وجود چنین دفاعی در معرض خطر قرار دارد، زیرا کچینسکی از دو روانپزشک خانوار دولتی مصاحبه کرده است

8. Nor is there any double jeopardy bar to a civil case following a criminal acquittal.
[ترجمه ترگمان]در پی تبرئه کیفری، هیچ نوار خطر مضاعف برای یک پرونده مدنی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]همچنین در مورد یک پرونده مدنی پس از صدور احکام جنایی، هیچ یک از خطرات دوگانه ای وجود ندارد

9. These factors combined to put me in jeopardy every noon hour.
[ترجمه ترگمان]این عوامل با هم ترکیب شدند تا هر ظهر مرا در خطر قرار دهند
[ترجمه گوگل]این عوامل برای من در هر ساعت ظهر به خطر افتاده است

10. Could the jeopardy you were in be traced back to the school somehow?
[ترجمه ترگمان]ممکنه خطری که تو رو تهدید کرده بود، به طریقی به مدرسه بر می گرده؟
[ترجمه گوگل]آیا می توان خطر شما را به نوعی به مدرسه ربط داد؟

11. His foolish behaviour may put his whole future in jeopardy.
[ترجمه ترگمان]رفتار احمقانه او ممکن است کل آینده او را به خطر بیاندازد
[ترجمه گوگل]رفتار احمقانه او می تواند تمام آینده خود را در معرض خطر قرار دهد

12. The future of the school and 50 jobs are in jeopardy.
[ترجمه ترگمان]آینده این مدرسه و ۵۰ شغل در خطر است
[ترجمه گوگل]آینده مدرسه و 50 شغل در معرض خطر هستند

13. The killings could put the whole peace process in jeopardy.
[ترجمه ترگمان]این قتل ها می توانند کل روند صلح را در خطر قرار دهند
[ترجمه گوگل]این قتل ها می تواند کل پروسه صلح را در معرض خطر قرار دهد

14. A series of setbacks have put the whole project in jeopardy.
[ترجمه ترگمان]یک سری موانع، کل پروژه را در خطر قرار داده اند
[ترجمه گوگل]یک سری از ناکامی ها تمام پروژه را در معرض خطر قرار داده اند

to be in jeopardy

در معرض خطر بودن


Her carelessness may put her job in jeopardy.

ممکن است بی‌دقتی او شغل او را به مخاطره بیندازد.


پیشنهاد کاربران

یک کوییز شو در امریکا
یک مسابقه تلویزیونی در امریکا
Jeopardy is a quiz show in us


کلمات دیگر: