کلمه جو
صفحه اصلی

get by


معنی : پیش رفتن
معانی دیگر : 1- کفاف دادن، پذیرفتنی بودن 2- گیر نیفتادن، قسر در رفتن، دستگیر نشدن 3- گذران کردن، نگه داری کردن، ازشکست و یا حادثه جلوگیری کردن، مخفیانه پیشروی کردن

انگلیسی به فارسی

زنده ماندن، گیر نیافتادن، قسر در رفتن، نگه داری کردن، از شکست و یا حادثه جلوگیری کردن، مخفیانه پیشروی کردن


انگلیسی به انگلیسی

• survive (from a financial standpoint) in difficult time, endure financially during a difficult situation (e.g.: "now that my husband has lost his job, it is going to be very difficult to pay the rent, but i know that we will get by")

مترادف و متضاد

Synonyms: contrive, cope, do, do well enough, exist, fare, flourish, get along, get on, make ends meet, make out, muddle through, prosper, shift, subsist, succeed, thrive


پیش رفتن (فعل)
gain, advance, progress, get on, go forward, jut, proceed, precess, antecede, set on, butt, forego, get by, make way

manage, survive


جملات نمونه

1. I moved aside to let him get by.
[ترجمه MAHDI MohammadAlizade] کنار کشیدم تا او بگذرد
[ترجمه A.A] رفتم کنار که او رد شود
[ترجمه ترگمان]من کنار رفتم تا او را رها کنم
[ترجمه گوگل]من کنار گذاشتم تا او اجازه دهد

2. The crowd moved aside to let the leaders get by.
[ترجمه HJ] جمعیت کنار رفت تا رهبران عبور کنند.
[ترجمه ترگمان]جمعیت کنار رفتند تا رهبران وارد شوند
[ترجمه گوگل]جمعیت برای کنار گذاشتن رهبران به سمت کنار رفت

3. I'm a survivor. I'll get by.
[ترجمه A.A] من یک بازمانده ام ، زندگی خواهم کرد
[ترجمه HJ] من یک نجات یافته ام. از حادثه جان سالم به در بردم.
[ترجمه ترگمان]من یک نجات یافته هستم من می ام
[ترجمه گوگل]من یک بازمانده هستم من از طریق

4. How can he get by on so little money?
[ترجمه محمد امین عظیم زادگان] او چطور می تواند با چنین پول کمی بگذراند
[ترجمه سحر] او چطور می تواند با پول خیلی کم گذران ( زندگی ) کند؟
[ترجمه ترگمان]چطور میتونه اینقدر پول بگیره؟
[ترجمه گوگل]چگونه می تواند پول کمتری دریافت کند؟

5. Mary can get by with her old coat this winter.
[ترجمه محمد امین عظیم زادگان] ماری با کت قدیمی اش می تواند این زمستان را بگذراند
[ترجمه ترگمان]مری این زمستان می تواند نیم تنه کهنه خودش را بپوشد
[ترجمه گوگل]مریم می تواند با کت و شلوار قدیمی اش این زمستان را بگیرد

6. How does she get by on such a small salary?
[ترجمه ترگمان]چطور با چنین حقوق کوچکی جور در می آید؟
[ترجمه گوگل]چگونه با چنین دستمزد کم می شود؟

7. He should just about get by in the exam.
[ترجمه ترگمان]او فقط باید در امتحان شرکت کند
[ترجمه گوگل]او فقط باید در امتحان درس بخواند

8. She can't get by on such a small income.
[ترجمه ترگمان]با این درآمدی ناچیز نمی تواند با آن کنار بیاید
[ترجمه گوگل]او نمیتواند چنین درآمد کوچکی دریافت کند

9. We can get by with four computers at the moment, but we'll need a couple more when the new staff arrive.
[ترجمه .] ما میتوانیم چهار کامپیوتر در حال حاضر داشته باشیم، اما وقتی کارکنان جدید میرسند ما به تعداد بیشتری نیاز داریم
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم در حال حاضر چهار کامپیوتر داشته باشیم، اما وقتی کارکنان جدید می رسند، ما به یک زوج دیگر نیاز داریم
[ترجمه گوگل]ما می توانیم با چهار کامپیوتر در حال حاضر دریافت کنیم، اما هنگامی که کارکنان جدید وارد می شوند، ما نیاز به یک زن و شوهر بیشتری خواهیم داشت

10. No one is able to get by without oxygen.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس بدون اکسیژن قادر به دریافت آن نیست
[ترجمه گوگل]هیچکس قادر به دریافت اکسیژن نیست

11. Your work will get by,but try to improve it.
[ترجمه ترگمان]کارتان به پایان می رسد، اما سعی کنید آن را بهبود بخشید
[ترجمه گوگل]کار شما به دست می آید، اما سعی کنید آن را بهبود بخشید

12. I can just about get by in German .
[ترجمه ترگمان]من فقط می توانم به زبان آلمانی صحبت کنم
[ترجمه گوگل]من فقط می توانم در آلمان به دست آورد

13. Do you think I can get by with this dress,or is it too unsuitable for the party?
[ترجمه ترگمان]فکر می کنید می توانم این لباس را با این لباس بپوشم یا برای مهمانی مناسب نیست؟
[ترجمه گوگل]آیا فکر می کنید که من می توانم با این لباس بپوشم، یا برای حزب خیلی مناسب است؟

14. Please make way so the ambulance can get by.
[ترجمه ترگمان]لطفا راه را باز کنید تا آمبولانس از راه برسد
[ترجمه گوگل]لطفا راه را برای آمبولانس بیاورید

پیشنهاد کاربران

Get by means قناعت کردن . به مقدار کم اکتفا کردن . با کم گزران زندگی کرون

گذروندن یا سرکردن

کنار آمدن

رد شدن از کنار کسی

صحبت کردن در مورد زبانهای مختلف

دوام آوردن و گذران امور و شرایط صرفا با حداقل ها

نجات و خلاصی
از عهده برآمدن

زنده ماندن

سر کردن

We can get by with four computers at the moment, but we'll need a couple more when the new staff arrive


( زبان ) در سطح پایه صحبت کردن

کنار آمدن
تحمل کردن
دوام آوردن

زنده ماندن ( مترادف survival )
How can he get by on so little money?

سر کردن ، کا را راه انداختن

1 - پیش رفتن ( در شرایط )
2 - گذراندن یک بحران مالی

سر کردن
مدیریت کردن


کلمات دیگر: