1. There are certain topics of conversation that are impermissible in polite society.
[ترجمه ترگمان]موضوعات خاصی از گفتگو وجود دارد که در جامعه مودب ممنوع هستند
[ترجمه گوگل]موضوعات خاصی از گفتگو وجود دارد که در جامعه مودبانه غیرقابل قبول است
2. To switch off the respirator otherwise is impermissible.
[ترجمه ترگمان]خاموش کردن the غیر مجاز است
[ترجمه گوگل]برای غیرفعال کردن تنفس در غیر این صورت مجاز نیست
3. That legislative effort is clearly impermissible under the Commerce Clause of the Constitution.
[ترجمه ترگمان]این تلاش قانون گذاری، طبق قانون اساسی قانون اساسی غیر مجاز است
[ترجمه گوگل]این قاعده قانونی به وضوح تحت ماده تجارت قانون اساسی غیرقانونی است
4. Such a state of affairs is entirely impermissible.
[ترجمه ترگمان]چنین وضعیتی کاملا غیر مجاز است
[ترجمه گوگل]چنین وضعیتی کاملا غیرقانونی است
5. Certainly, it would be impermissible to say that the American Republic is in any sense better than Albania under its late, unlamented, Stalinist leader, Enver Hoxa.
[ترجمه ترگمان]قطعا، غیر مجاز خواهد بود که بگوییم که جمهوری آمریکا در هر حسی بهتر از آلبانی تحت رهبری late، unlamented، leader Stalinist، انور Hoxa است
[ترجمه گوگل]مطمئنا غیرممکن خواهد بود که بگوییم جمهوری آمریکا در هر شرایطی بهتر از آلبانی است که تحت رهبری دیرینه و ناامید کننده استالینیستی آنور هکسا است
6. It is impermissible to be optimistic about the present condition of the manpower development.
[ترجمه ترگمان]داشتن خوشبین بودن در مورد شرایط کنونی توسعه نیروی انسانی غیر مجاز است
[ترجمه گوگل]در شرایط فعلی توسعه نیروی انسانی غیر قابل قبول است
7. All these acts are divisive and therefore impermissible.
[ترجمه ترگمان]همه این کارها divisive و بنابراین غیر مجاز هستند
[ترجمه گوگل]همه این اعمال تقصیری است و بنابراین غیرقانونی است
8. It is impermissible to interfere in politics in the name of religion.
[ترجمه ترگمان]دخالت در سیاست به نام مذهب غیر مجاز است
[ترجمه گوگل]غیرممکن است که به نام مذهب در سیاست دخالت کند
9. an impermissible invasion of privacy.
[ترجمه ترگمان]یک تجاوز به حریم خصوصی
[ترجمه گوگل]حمله غیر مجاز به حریم خصوصی
10. Codes of conduct were beginning to emerge and a range of permissible and impermissible subjects was being informally drawn up.
[ترجمه ترگمان]کده ای رفتاری در حال پدیدار شدن بودند و طیف وسیعی از موضوعات مجاز و غیرمجاز به طور غیر رسمی کشیده می شد
[ترجمه گوگل]کدهای رفت و آمد شروع به ظهور کردند و طیف وسیعی از موارد مجاز و غیر مجاز غیر رسمی تشکیل شد
11. I consider that such doctrine would be dangerous and impermissible.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم چنین دکترین خطرناک و غیر مجاز خواهد بود
[ترجمه گوگل]من معتقدم که چنین دکتری خطرناک و غیرقانونی است
12. Furthermore, school supervision of the activities is precisely the kind of entanglement that is impermissible under constitutional precedents.
[ترجمه ترگمان]به علاوه نظارت مدرسه بر فعالیت ها دقیقا نوعی از entanglement است که تحت سوابق قانون اساسی غیر مجاز است
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، نظارت مدرسه از فعالیتها دقیقا همان نوع دخالت است که در برابر سنت های قانون اساسی غیرقانونی است
13. The conduct of the officers in this case was impermissible.
[ترجمه ترگمان]رفتار افسران در این مورد غیر مجاز بود
[ترجمه گوگل]رفتار افسران در این مورد غیرقانونی بود
14. Slackness, procrastination, endless discussion without decision, and decision without implementation are all impermissible.
[ترجمه ترگمان]طفره رفتن، به تعویق انداختن، بحث پایان ناپذیر بدون تصمیم گیری و تصمیم بدون اجرا همه غیر مجاز هستند
[ترجمه گوگل]آرامش، تعویق، بحث بی پایان بدون تصمیم گیری و تصمیم گیری بدون پیاده سازی، غیرقانونی است