کلمه جو
صفحه اصلی

impedimenta


معنی : توشه سفر، بنه سفر، اسباب تاخیر حرکت، موانع قانونی، چیزهای دست و پا گیر
معانی دیگر : (چیزهایی که جلوی پیشرفت یا سرعت یا انجام کار را بگیرد) موانع، سربارها، پابندها، بار و بنه، خرت و پرت

انگلیسی به فارسی

چیزهای دست و پا گیر، توشه سفر، بنه سفر، اسباب تاخیر حرکت، (حقوق) موانع قانونی


انگلیسی به انگلیسی

اسم جمع ( plural noun )
• : تعریف: baggage, supplies, or other encumbrances that slow one's progress.

• something which slows down or delays progress; military equipment carried by an army
a person's impedimenta are the bags and other things that slow them down on a journey, used especially to refer to the equipment carried by an army; a literary word.

مترادف و متضاد

paraphernalia


Synonyms: gear, junk, baggage, equipment, obstruction, encumbrances


توشه سفر (اسم)
impedimenta

بنه سفر (اسم)
outfit, kit, luggage, impedimenta

اسباب تاخیر حرکت (اسم)
impedimenta

موانع قانونی (اسم)
impedimenta

چیزهای دست و پا گیر (اسم)
impedimenta

جملات نمونه

1. Let us next consider the psychological and artistic impedimenta that Green brought with him into the crucible.
[ترجمه ترگمان]پس از آن، اندیشه روانشناسی و هنری را در نظر بگیرید که گرین او را باخود به کوره راه برد
[ترجمه گوگل]بیایید بعدا درمورد روانشناسی و هنری که سبز با او به داخل بوته آورده است را در نظر بگیریم

2. The two new Death Eaters Impedimenta Harry, Hermione, and Neville.
[ترجمه ترگمان]این دو مرگ خوارها هری، هرمیون و نویل را از هم جدا کردند
[ترجمه گوگل]هردو هرمنی، و نویل، دو نفر از مرگخواران مرگ آور Imperimenta هری

3. Issues as to independent performance, impedimenta communication and promotion system deficiency exist comprehensively in the higher vocational technique contest and curricula construction.
[ترجمه ترگمان]مسایل مربوط به عملکرد مستقل، ارتباطات impedimenta و کمبود سیستم ترویج به صورت جامع در رقابت تکنیکی برتر و ساخت برنامه درسی وجود دارد
[ترجمه گوگل]مسائل مربوط به عملکرد مستقل، کمبود سیستم ارتباطی و ارتقاء سیستم جامع در مسابقه روش فنی حرفه ای و ساخت برنامه های درسی وجود دارد

4. And the Impediment Jinx, spell word Impedimenta, can block someone or something from moving caster.
[ترجمه ترگمان]و نفرین بازداری افسون خوانی، کلمه spell، می تواند جلوی کسی را بگیرد یا یک چیزی را از آن دور کند
[ترجمه گوگل]و Jinx مانع، طلسم کلمه Impedimenta، می تواند کسی یا چیزی را از حرکت کاستور مسدود کند

5. The Roman word is better, impedimenta . For as the baggage is to an army, so is riches . . .
[ترجمه ترگمان]کلمه رومی بهتر است، impedimenta زیرا همان طور که بار و بنه ارتش است، ثروت هم همین طور است
[ترجمه گوگل]کلمه رومی بهتر است، impedimenta برای چمدان به ارتش، ثروت است

6. We were weighed down with sleeping bags, gas cookers and pans - all the impedimenta of camping.
[ترجمه ترگمان]ما با کیف های خواب، وسایل گاز و pans، همه وسایل اردو کشی بودیم
[ترجمه گوگل]ما با کیسه های خواب، اجاق گاز و تابه ها، همه ی کمپینگ های کمپینگ را وزن کردیم

7. He came with his wife, six children, four dogs and various other impedimenta.
[ترجمه ترگمان]او با همسرش، شش کودک، چهار سگ و چندین سگ دیگر آمد
[ترجمه گوگل]او با همسرش، شش فرزند، چهار سگ و سایر موارد دیگر مواجه شد

8. The kitchen must have as much space as possible for herbs, spices, pots and pans, cook books and all my other impedimenta.
[ترجمه ترگمان]آشپزخانه باید تا جایی که ممکن باشد فضای زیادی برای گیاهان، ادویه جات و pots و books و سایر وسایل دیگر داشته باشد
[ترجمه گوگل]آشپزخانه باید برای گیاهان، ادویه جات، گلدان ها و کاسه ها، فضای آشپزخانه و آشپزخانه ها و سایر اعمال دیگر خود داشته باشد

9. There was little benefit from carping about the organizational source of the disciplinary impedimenta.
[ترجمه ترگمان]مزایای کمی از carping در مورد منبع سازمانی of انضباطی وجود داشت
[ترجمه گوگل]در مورد منبع سازمانی ضعف انضباطی، کمبود منافع کم بود

10. Phillotson mounted beside his box of books and other IMPEDIMENTA, and bade his friends good-bye.
[ترجمه ترگمان]Phillotson در کنار جعبه کتاب و other دیگر سوار شد و از دوستانش خداحافظی کرد
[ترجمه گوگل]Phillotson در کنار جعبه کتاب و دیگر IMPEDIMENTA نصب شده است، و دوستان خود را خداحافظی می کنند

11. I simply liked the idea of fat tires and being able to go up and down curbs or other road impedimenta with impunity.
[ترجمه ترگمان]من به سادگی از ایده لاستیک چاق خوشم می آید و قادر به بالا رفتن و پایین رفتن از محدودیت های جاده با معافیت از مجازات هستم
[ترجمه گوگل]من به سادگی ایده ی لاستیک های چربی را دوست داشتم و قادر به رفتن به بالا و پایین جلو و یا دیگر impedimenta جاده با مصونیت

12. His works-"Sneering at the tiger" tells that it is tragical for people to live without impedimenta consciousness .
[ترجمه ترگمان]آثار او - \"sneering در ببر\" می گوید برای مردم tragical است که بدون احساس impedimenta زندگی کنند
[ترجمه گوگل]آثار او - 'در ببر' می گوید که برای افرادی که بدون آگاهی از اعتیاد به سر می برند، غم انگیز است

پیشنهاد کاربران

جل و پلاس

بار و بندیل


کلمات دیگر: