کلمه جو
صفحه اصلی

impunity


معنی : بخشودگی، معافیت از مجازات، معافیت از زیان
معانی دیگر : مصونیت (از مجازات)، بخشودگی (از تنبیه)، تنبیه ناپذیری، کیفر ناپذیری، گوشمال نشدنی

انگلیسی به فارسی

بخشودگی، معافیت از مجازات، معافیت از زیان


مجازات، معافیت از مجازات، بخشودگی، معافیت از زیان


انگلیسی به انگلیسی

• freedom from punishment
if you do something wrong with impunity, you are not punished for it; a formal expression.

اسم ( noun )
• : تعریف: exemption or immunity from harm, esp. punishment or retribution, as a result of one's actions or words.
متضاد: liability
مشابه: license

- As a recognized hero, he can speak with impunity about his country's shortcomings.
[ترجمه ترگمان] او به عنوان یک قهرمان شناخته می تواند با مصونیت در مورد کاستی های کشورش صحبت کند
[ترجمه گوگل] به عنوان یک قهرمان شناخته شده، او می تواند با کمبود مجازات در مورد کاستی های کشور خود صحبت کند

مترادف و متضاد

Antonyms: imprisonment, incarceration


Synonyms: dispensation, exception, exemption, immunity, liberty, license, nonliability, permission, privilege, security


freedom


بخشودگی (اسم)
absolution, impunity, immunity, acquittance, indemnity

معافیت از مجازات (اسم)
impunity

معافیت از زیان (اسم)
impunity

جملات نمونه

He breaks the laws with perfect impunity.

او با مصونیت کامل قوانین را می‌شکند.


1. he breaks the laws with perfect impunity
او با مصونیت کامل قوانین را می شکند.

2. These gangs operate with apparent impunity.
[ترجمه ترگمان]این تبهکاران با معافیت ظاهری کار می کنند
[ترجمه گوگل]این باندها با مجازات ظاهری کار می کنند

3. They continue to break the law with impunity.
[ترجمه ترگمان]آن ها به نقض قانون با معافیت از مجازات ادامه می دهند
[ترجمه گوگل]آنها همچنان قوانین را بدون مجازات شکست می دهند

4. Criminal gangs are terrorizing the city with apparent impunity.
[ترجمه ترگمان]تبهکاران مجرم، شهر را با مصونیت آشکار وحشت می کنند
[ترجمه گوگل]باندهای جنایی شهر را با مجازات ظاهری آشنا می کند

5. He behaved badly with impunity as he knew the teacher was weak.
[ترجمه ترگمان]او به شدت با مصونیت رفتار کرد، زیرا می دانست که معلم ضعیف است
[ترجمه گوگل]او به شدت با مجازات رفتار می کرد، زیرا می دانست که معلم ضعیف بود

6. You cannot break the law with impunity.
[ترجمه ترگمان]نمی توانید قانون را با معافیت از مجازات بشکنید
[ترجمه گوگل]شما نمی توانید قانون را بدون مجازات شکستن

7. Men can take off their shirts with impunity in public.
[ترجمه ترگمان]مردان می توانند بدون مجازات در ملا عام shirts را کنار بگذارند
[ترجمه گوگل]مردان می توانند پیراهن خود را با مجازات در عموم آزاد کنند

8. In return they receive fat pay packets and impunity.
[ترجمه ترگمان]در عوض آن ها بسته های پرداخت چربی و معافیت از مجازات دریافت می کنند
[ترجمه گوگل]در عوض آنها بسته های پرداخت چربی و مصونیت خود را دریافت می کنند

9. A general sense of impunity has added greatly to this situation.
[ترجمه ترگمان]یک حس عمومی از بخشودگی تا حد زیادی به این وضعیت افزوده است
[ترجمه گوگل]احساس عمومی از مصونیت از مجازات به این وضعیت افزوده است

10. The victims could be blamed and punished with impunity.
[ترجمه ترگمان]قربانیان را می توان سرزنش و مجازات کرد
[ترجمه گوگل]قربانیان می توانند سرزنش شوند و مجازات شوند

11. Abolishing impunity within the government is critical to the process.
[ترجمه ترگمان]معافیت از مجازات در دولت برای این فرآیند حیاتی است
[ترجمه گوگل]نقض عدم مجازات درون حکومت برای روند مهم است

12. Impunity is especially prevalent in cases of violence against women in Haiti.
[ترجمه ترگمان]مجازات به ویژه در موارد خشونت علیه زنان در هاییتی رایج است
[ترجمه گوگل]مصونیت در موارد خشونت علیه زنان در هائیتی شایع است

13. It's astonishing that these criminals are free to walk the streets with impunity.
[ترجمه ترگمان]جای تعجب است که این جنایتکاران آزاد هستند که بدون مجازات در خیابان ها راه بروند
[ترجمه گوگل]شگفت آور است که این جنایتکاران آزاد هستند که بدون مجازات در خیابان ها راه بروند

14. Most cases have never been investigated and extrajudicial killings have continued with impunity.
[ترجمه ترگمان]اغلب موارد هرگز مورد بررسی قرار نگرفته اند و کشتارهای غیرقانونی بدون مانع ادامه داشته اند
[ترجمه گوگل]اکثر موارد هرگز مورد بررسی قرار نگرفته اند و قتل عام غیرقانونی با مجازات ادامه دارد

15. In no other circumstances would she have tolerated militant vigilantes operating with impunity so far beyond their own domains.
[ترجمه ترگمان]در هیچ شرایط دیگری، she ستیزه جو را تحمل نمی کرد که با مصونیت از حوزه های خود عمل کند
[ترجمه گوگل]در هیچ شرایط دیگری، او معتقد بود که ستیزه جویان ستیزه جویانی که مجازات می شوند، به مراتب فراتر از حوزه های خود هستند

پیشنهاد کاربران

بی کیفری

( قسر در رفتن )

محاکمه نشدن - تنبیه نشدن - بازخواست نشدن - مصونیت داشتن - کیفر ندیدن

I get pissed off the impunity of governors in Syria
یعنی از اینکه دولتمردان در سوریه بازخواست و تنبیه نمیشن ( بخاطر کارای بد و اشتباهشون ) عصبی میشم.

مسامحه

مصونیت، عدم وجود پیگرد و مجازات


کلمات دیگر: