کلمه جو
صفحه اصلی

handball


معنی : هندبال
معانی دیگر : هندبال (ورزشی که در آن دو یا چهار نفر به نوبت گوی را با راکت به دیوار می زنند)، توپ بازى با دست

انگلیسی به فارسی

هندبال


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
مشتقات: handballer (n.)
(1) تعریف: a game for two or four players in which a ball is batted against a wall or walls with the hand.

(2) تعریف: the small rubber ball used in this game.

• ball game played by bouncing a small rubber ball against a wall; hard rubber ball used in this game
handball is a game, usually played by two teams, in which you hit the ball with the palm of your hand.

مترادف و متضاد

هندبال (اسم)
handball

جملات نمونه

1. The replay shows that it was a handball.
[ترجمه ترگمان]این پاسخ نشان می دهد که این یک هندبال است
[ترجمه گوگل]پخش نشان می دهد که این یک هندبال بود

2. He got sent off for deliberate handball in the 32nd minute.
[ترجمه ترگمان]او برای یک هندبال عمدی در دقیقه ۳۲ اخراج شد
[ترجمه گوگل]او در دقیقه 32 به خاطر هندبال عمدا دستگیر شد

3. The referee gave a free kick for handball.
[ترجمه ترگمان]داور یک ضربه آزاد برای هندبال داد
[ترجمه گوگل]داور یک ضربه آزاد برای دستیball آزاد

4. The referee ignored a blatant handball and several other offences and I was beginning to think it was not our day.
[ترجمه ترگمان]داور یک هندبال آشکار و چندین جرم دیگر را نادیده گرفت و من داشتم فکر می کردم که امروز روز ما نیست
[ترجمه گوگل]داور یک handball مبهم و چندین جرم دیگر را نادیده گرفت و من شروع به فکر کردیم که روز ما نبود

5. Paul Parker had confused Babb into handball after another electrifying break down the right.
[ترجمه ترگمان]پل پارکر Babb را بعد از شکستن electrifying دیگری به سمت راست هدایت کرد
[ترجمه گوگل]پل پارکر، باب را به سمت هندبال اشتباه گرفت، پس از آنکه یک ضربه الکتریکی دیگر به سمت راست حرکت کرد

6. Has to be team handball, an exciting blend of basketball, soccer, hockey and water polo.
[ترجمه ترگمان]باید هندبال تیم، ترکیبی هیجان انگیز از بسکتبال، فوتبال، هاکی و واتر پلو باشد
[ترجمه گوگل]باید یک handball توپ، ترکیبی هیجان انگیز از بسکتبال، فوتبال، هاکی و قطب آب است

7. A - Referee of International Handball Federation.
[ترجمه ترگمان]داور فدراسیون هندبال بین المللی
[ترجمه گوگل]A - داور فدراسیون هندبال بین المللی

8. Since handball is a team game, cooperation is required in the match.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که هندبال یک بازی تیمی است، هم کاری در این مسابقه مورد نیاز است
[ترجمه گوگل]از آنجا که هندبال یک بازی تیمی است، همکاری در مسابقه مورد نیاز است

9. Her father is too corpulent to play handball.
[ترجمه ترگمان]پدرش بیش از آن تنومند است که هندبال بازی کند
[ترجمه گوگل]پدرش خیلی توپ طلای بازی است

10. Many handball rules involve the number " three. "
[ترجمه ترگمان]بسیاری از قوانین هندبال شامل شماره \"سه\" هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از قوانین هندبال شماره سه را شامل می شوند '

11. He a keen promoter of handball in Hong Kong.
[ترجمه ترگمان]او حامی سرسخت of در هنگ کنگ بود
[ترجمه گوگل]او یک ترویج دهنده مشتاق هندبال در هنگ کنگ است

12. How many players does a handball team consist of?
[ترجمه ترگمان]چند بازیکن از یک تیم هندبال تشکیل می شوند که از آن تشکیل شده اند؟
[ترجمه گوگل]چند بازیکن یک تیم هندبال تشکیل می دهند؟

13. What does a handball court look like?
[ترجمه ترگمان]یک دادگاه هندبال شبیه چه چیزی است؟
[ترجمه گوگل]یک دادگاه هندبال چطور نگاه می کند؟

14. The referee penalises Jason Puncheon for handball.
[ترجمه ترگمان]داور penalises جیسون puncheon برای هندبال بازی می کند
[ترجمه گوگل]داور Jason Puncheon را برای دستبند جریمه می کند

15. Basketball court, volleyball court, tennis court, badminton court, handball court, etc.
[ترجمه ترگمان]دادگاه بسکتبال، زمین والیبال، دادگاه تنیس، دادگاه بدمینتون، دادگاه هندبال، و غیره
[ترجمه گوگل]دادگاه بسکتبال، والیبال، دادگاه تنیس، دادگاه بدمینتون، دادگاه هندبال و غیره

پیشنهاد کاربران

ورزش هند بال .

ورزش با دست


کلمات دیگر: