1. to improvise a bed out of leaves and branches
از شاخ و برگ بستر خواب ساختن
2. to improvise a solution to a problem
برای مسئله ای راه حل ابداع کردن
3. he lost the text of his speech and had to improvise
او متن سخنرانی خود را گم کرد و مجبور به بداهه گویی شد.
4. Sometimes I improvise and change the words because I forget them.
[ترجمه ترگمان]گاهی خودم را برمی گردانم و کلمات را عوض می کنم، چون آن ها را فراموش می کنم
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات من این کلمات را بداهه نوشتن و تغییر می دهم زیرا آنها را فراموش می کنم
5. The church organist may improvise on a ground bass.
[ترجمه ترگمان]ارگ نواز کلیسا می تواند با بیس بال بداهه آهنگ بسازد
[ترجمه گوگل]ارگان کلیسا ممکن است بر روی زمین بوسدیده شود
6. The pianist forgot his music and had to improvise.
[ترجمه ترگمان]نوازنده پیانو موسیقی او را فراموش کرد و مجبور شد بداهه کند
[ترجمه گوگل]پیانیست موسیقی خود را فراموش کرد و مجبور به بداهه زدن بود
7. Robin Williams likes to improvise his comedy.
[ترجمه ترگمان]رابین ویلیامز دوست دارد کمدی خود را نمایش دهد
[ترجمه گوگل]رابین ویلیامز دوست دارد کمدی خود را به خوبی انجام دهد
8. You can't play jazz unless you can improvise.
[ترجمه ترگمان]تو نمی تونی جاز بازی کنی مگر اینکه می تونی صحنه سازی کنی
[ترجمه گوگل]شما نمیتوانید جاز را بازی کنید مگر اینکه بتوانید بداهه بکشید
9. You need a wok with a steaming rack for this; if you don'thave one, improvise.
[ترجمه ترگمان]از این جا به بعد دی گه احتیاجی به این کار نداری
[ترجمه گوگل]برای این، شما نیاز به یک وک با یک قفسه بخار دارید اگر یک نفر را ندیده بدانید
10. I forgot to bring my notes, so I had to improvise.
[ترجمه ترگمان]یادم رفت notes بیارم واسه همین مجبور شدم صحنه سازی کنم
[ترجمه گوگل]من یادداشت هایم را فراموش کردم، بنابراین مجبور بودم بداهه بکشم
11. There isn't much equipment. We're going to have to improvise.
[ترجمه ترگمان]تجهیزات زیادی نیست باید کاری کنیم
[ترجمه گوگل]تجهیزات زیادی وجود ندارد ما قصد داریم بداهه بکشیم
12. As we've not got the proper materials, we'll just have to improvise.
[ترجمه ترگمان]همانطور که مواد مناسب را نداریم، باید بداهه نوازی کنیم
[ترجمه گوگل]همانطور که مواد لازم را دریافت نکردیم، فقط باید بداهه بکشیم
13. There were no spare nappies, so we had to improvise with what we could find.
[ترجمه ترگمان]در این صورت مجبور بودیم هر کاری را که بتوانیم پیدا کنیم
[ترجمه گوگل]هیچ پوشک اضافی وجود نداشت، بنابراین ما مجبور بودیم آنچه را که می توانستیم بدست آوریم
14. He was a composer of songs and a wonderful conductor, a man who could improvise lines on the moment.
[ترجمه ترگمان]او یک آهنگ ساز و یک رهبر ارکستر فوق العاده بود، مردی که می توانست در آن لحظه خطوطی را نمایش دهد
[ترجمه گوگل]او یک آهنگساز از آهنگ ها و یک سرپرست شگفت انگیز بود، مردی که بتواند خطوط را در لحظه بسازد
15. During certain scenes of the play there isn't any script and the actors just improvise .
[ترجمه ترگمان]در طی برخی از صحنه های نمایش، هیچ فیلمنامه و فیلمنامه وجود ندارد و بازیگران هم فقط improvise
[ترجمه گوگل]در صحنه های خاصی از بازی هیچ اسکریپتی وجود ندارد و بازیگران فقط بداههپردازی می کنند
16. I think that the art of a storyteller is to take the story and improvise on it.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم که هنر یک گوینده داستان این است که داستان را به نمایش بگذارد و آن را در نظر بگیرد
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم که هنر یک داستانپرداز این است که داستان را بسازیم و آن را بداهه بگذاریم