1. to get into a hassle
وارد جرو بحث شدن
2. finding a taxi has become a hassle
تاکسی گیر آوردن دردسر شده است.
3. The secretary told me no man would hassle her boss.
[ترجمه ترگمان]منشی بهم گفت که هیچ مردی نمیتونه با رئیسش مبارزه کنه
[ترجمه گوگل]وزیر امور خارجه به من گفت هیچکس رئیسش را ناراحت نمی کند
4. Send them a fax-it's a lot less hassle than phoning.
[ترجمه ترگمان]فرستادن آن ها برای آن ها خیلی کم تر از تماس تلفنی است
[ترجمه گوگل]آنها یک فکس را ارسال می کنند - بدون هیچ زحمتی از تلفن زدن کمتر است
5. It's a hassle having to travel with so many bags.
[ترجمه ترگمان]این یک دردسر است که باید با چندین کیسه سفر کنید
[ترجمه گوگل]این بدون نیاز به سفر با کیسه های بسیاری است
6. I can't face the hassle of moving house again.
[ترجمه ترگمان]من نمی تونم دوباره با دردسر خونه روبرو بشم
[ترجمه گوگل]من نمی تونم دوباره از خانه بیرون بروم
7. I always take the train - it's less hassle than a car.
[ترجمه ترگمان]من همیشه قطار رو می برم - این خیلی دردسر از ماشین نیست
[ترجمه گوگل]من همیشه قطار را می گیرم - بدون هیچ زحمتی نسبت به ماشین
8. It saves a lot of hassle if you buy them by post.
[ترجمه ترگمان]اگر شما آن ها را با پست خریداری کنید، دردسر زیادی را هدر می دهد
[ترجمه گوگل]اگر شما آنها را با پست خریداری کنید، بدون هیچ زحمتی آن را ذخیره کنید
9. Try not to get into a hassle with this guy.
[ترجمه ترگمان]سعی نکن با این یارو دردسر درست کنی
[ترجمه گوگل]سعی کنید با این مرد بدون هیچ زحمتی برسید
10. Don't hassle him! He'll do it in his own good time.
[ترجمه ترگمان]اذیتش نکن! خودش این کار را در زمان خودش انجام می دهد
[ترجمه گوگل]او را تحمل نکنید! او این را در زمان مناسب خود انجام خواهد داد
11. It was such a hassle trying to get my bank account changed that I nearly gave up.
[ترجمه ترگمان]این مشکل بود که سعی کردم حساب بانکی ام رو عوض کنم که تقریبا تسلیم شدم
[ترجمه گوگل]این یک اشتیاق بود که تلاش کند حساب بانکی من تغییر کند که تقریبا از دست دادم
12. I could do without all this hassle.
[ترجمه ترگمان]بدون این دردسر می تونستم انجامش بدم
[ترجمه گوگل]من می توانم بدون تمام این دردسرها انجام دهم
13. No, it's a hassle.
[ترجمه ترگمان] نه، این دردسر داره
[ترجمه گوگل]نه، بدون هیچ زحمتی
14. He gave me so much hassle I decided it wasn't worth it.
[ترجمه ترگمان]این قدر دردسر به من داد که فکر کردم ارزشش رو نداره
[ترجمه گوگل]او به من خیلی زحمت کشید و تصمیم گرفت که ارزشش را نداشته باشد