کلمه جو
صفحه اصلی

imprudence


معنی : نابخردی، بی احتیاطی، بی تدبیری، بی مبالاتی
معانی دیگر : بی احتیاطی، بی تدبیری، نابخردی، بی مبالاتی

انگلیسی به فارسی

بی‌احتیاطی، بی‌تدبیری، نابخردی، بی‌مبالاتی


بی اعتنایی، بی تدبیری، بی احتیاطی، بی مبالاتی، نابخردی


انگلیسی به انگلیسی

• rashness; recklessness; lack of discretion

مترادف و متضاد

نابخردی (اسم)
folly, silliness, unreason, imprudence

بی احتیاطی (اسم)
incaution, improvidence, indiscretion, imprudence

بی تدبیری (اسم)
imprudence

بی مبالاتی (اسم)
imprudence

indiscretion


Synonyms: foolishness, recklessness, carelessness, neglect


جملات نمونه

1. I hinted at his imprudence.
[ترجمه ترگمان]به بی احتیاطی او اشاره کردم
[ترجمه گوگل]من به بی احتیاطی خود اشاره کردم

2. Hastiness, imprudence, unreasoning caution or fear, emotional immaturity.
[ترجمه ترگمان]hastiness، بی احتیاطی، احتیاط بی دلیل، fear احساسی
[ترجمه گوگل]شدت، بی احتیاطی، احتیاط یا ترس بی دلیل، عدم بلوغ عاطفی

3. I suspect some imprudence of Mr. Franklin's on the Continent.
[ترجمه ترگمان]به نظر من، بی احتیاطی آقای فرانکلین در قاره اروپا است
[ترجمه گوگل]من به برخی از بی احتیاطی آقای فرانکلین در قاره مشکوک هستم

4. I hope not so. Imprudence or thoughtlessness in money matters would be unpardonable in me.
[ترجمه ترگمان]امیدوارم این طور نباشد برای من غیرقابل بخشش و غیرقابل بخشش است
[ترجمه گوگل]من امیدوارم که نه بی توجهی یا بی فکری در امور پولی در من قابل تحمل نخواهد بود

5. She would not endure her son's imprudence.
[ترجمه ترگمان]بی احتیاطی پسرش را تحمل نمی کرد
[ترجمه گوگل]او نافرمانی پسر خود را تحمل نمی کند

6. He had the imprudence to run into debt.
[ترجمه ترگمان]او بی احتیاطی کرده بود و مقروض شده بود
[ترجمه گوگل]او فریبکار بود که به بدهی برسد

7. I hinted at his imprudence and his folly, but he did not take my hint.
[ترجمه ترگمان]من به بی احتیاطی او و حماقت او اشاره کردم، اما او راهنمایی مرا نگرفت
[ترجمه گوگل]من به بی احتیاط و حماقت خود اشاره کردم، اما نکته من را نگرفت

8. Some dim ideas of imprudence or impropriety in the measure seemed to embrass him considerably.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که بعضی عقاید مبهم ناشی از بی مبالاتی یا ناشایستگی خود او را به شدت ناراحت می کند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد برخی از اندیشه های بی پروا یا ناسازگاری در این اندازه، به طور قابل ملاحظه ای به چشم می خورد

9. His father ticked him off for his imprudence.
[ترجمه ترگمان]پدرش او را به خاطر بی مبالاتی خود از دست داده بود
[ترجمه گوگل]پدرش او را برای بی احتیاطی خود رد کرد

10. I like your imprudence.
[ترجمه ترگمان]از بی احتیاطی تو خوشم می آید
[ترجمه گوگل]من ناراحتی شما را دوست دارم

11. Education and knowledge without hard work do not necessarily guarantee success, and imprudence, indiscipline and emotional impulsivity contribute to failure. Dr T. P. Chia
[ترجمه ترگمان]تحصیل و دانش بدون کار سخت لزوما موفقیت را تضمین نمی کنند و imprudence، عدم انضباط و impulsivity عاطفی به شکست کمک می کنند دکتر تی پی چیا
[ترجمه گوگل]آموزش و دانش بدون کار سخت ضرورتا موفقیت را تضمین نمی کند، و بی احترامی، انضباط و تکانشی عاطفی به شکست کمک می کند دکتر T P Chia

12. I was so persecuted with discussions arising from the publication of my theory of light that I blamed my won imprudence for parting with so substantial a blessing as my quiet to run after a shadow!
[ترجمه ترگمان]آن قدر مورد آزار و اذیت قرار گرفتم که ناشی از انتشار نظریه من از نور بود که من را از بی احتیاطی خواهرم برای جدا شدن با چنان موهبت بزرگی که سکوت من بعد از یک سایه بود سرزنش کردم!
[ترجمه گوگل]من با بحثهایی که ناشی از انتشار نظریه من در مورد نور است، من را مورد آزار و اذیت قرار دادم و من بر خلاف اعتقاد من غلبه کردیم تا از برتری با چنان قدرتی برخوردار باشد که آرزویش را پس از یک سایه اجرا کنم!


کلمات دیگر: