کلمه جو
صفحه اصلی

impetus


معنی : انگیزه، عزم، نیروی جنبش
معانی دیگر : انگیزان، مشوق، تکان، نیروی حرکتی، گشتاور، جنبش زا، تکانگر

انگلیسی به فارسی

نیروی جنبش، عزم، انگیزه


انگیزه، عزم، نیروی جنبش


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: impetuses
(1) تعریف: something that urges or impels; a driving force.
مشابه: animus, dynamic, spur

- The scandal turned out to be an impetus for reform.
[ترجمه ترگمان] این رسوایی انگیزه ای برای اصلاحات شد
[ترجمه گوگل] رسوایی ناشی از اصلاحات بود

(2) تعریف: the force or energy of motion; momentum.
مشابه: momentum

- the impetus of the rolling car
[ترجمه ترگمان] حرکت اتومبیل که حرکت می کرد،
[ترجمه گوگل] انگیزه ماشین نورد

• urge, drive, something which stimulates or impels; momentum, force through which a body moves
the impetus of something is the strong effect it has in causing something to happen.

دیکشنری تخصصی

[زمین شناسی] افشانه آب

مترادف و متضاد

انگیزه (اسم)
cause, motive, stimulant, stimulus, goad, motivation, mover, inducement, incentive, impetus, incitation, propellant, propellent

عزم (اسم)
resolution, decision, purpose, intention, determination, impetus

نیروی جنبش (اسم)
impetus

stimulus, force


Synonyms: catalyst, energy, goad, impulse, impulsion, incentive, incitation, incitement, momentum, motivation, power, pressure, push, spur, stimulant, urge


Antonyms: block, check, hindrance


جملات نمونه

1. his arrival gave fresh impetus to peace talks
وارد شدن او به مذاکرات صلح جان تازه ای بخشید.

2. Each new rumour added fresh impetus to the smear campaign.
[ترجمه ترگمان]هر گونه شایعات تازه، انگیزه تازه ای برای کمپین لکه دار ساخت
[ترجمه گوگل]هر شایعه جدید، انگیزه تازه ای برای کمپین اسمیر اضافه کرد

3. The report may provide further impetus for reform.
[ترجمه ترگمان]این گزارش می تواند انگیزه بیشتری برای اصلاحات فراهم کند
[ترجمه گوگل]گزارش ممکن است انگیزه بیشتری برای اصلاحات فراهم کند

4. The treaty gave a fresh impetus to trade.
[ترجمه ترگمان]این پیمان به تجارت انگیزه تازه ای داد
[ترجمه گوگل]این معاهده به انگیزه تازه برای تجارت ادامه داد

5. Much of the impetus for change came from customers' opinions.
[ترجمه ترگمان]بیشتر انگیزه تغییر از نظرات مشتریان حاصل شد
[ترجمه گوگل]بخش عمده ای از انگیزه برای تغییر از نظرات مشتریان بود

6. His articles provided the main impetus for change.
[ترجمه ترگمان]مقالات او انگیزه اصلی برای تغییر بودند
[ترجمه گوگل]مقالات او انگیزه اصلی تغییر را فراهم کردند

7. The Prime Minister's support will give added impetus to the campaign against crime.
[ترجمه ترگمان]حمایت نخست وزیر انگیزه ای برای مبارزه علیه جرائم به دست خواهد آورد
[ترجمه گوگل]حمایت نخست وزیر انگیزه بیشتری برای مبارزه با جرم خواهد بود

8. This is the primary impetus behind the economic recovery.
[ترجمه ترگمان]این انگیزه اصلی در پس بهبود اقتصادی است
[ترجمه گوگل]این اولین انگیزه اصلی بهبود اقتصادی است

9. The recent publicity surrounding homelessness has given fresh impetus to the cause.
[ترجمه ترگمان]تبلیغات اخیر اطراف بی خانمانی انگیزه تازه ای به این دلیل داده است
[ترجمه گوگل]تبلیغات اخیر در مورد بی خانمانی به علت انگیزه تازه ای به بار آورده است

10. The discovery gave fresh impetus to the research.
[ترجمه ترگمان]این کشف انگیزه تازه ای به این تحقیقات داد
[ترجمه گوگل]این کشف انگیزه تازه ای برای تحقیق ارائه داد

11. The movement is steadily gaining impetus.
[ترجمه ترگمان]این حرکت به طور پیوسته انگیزه کسب می کند
[ترجمه گوگل]جنبش به طور مداوم به دست آوردن انگیزه

12. The treaty gave fresh impetus to trade.
[ترجمه ترگمان]این پیمان به تجارت انگیزه تازه ای داد
[ترجمه گوگل]این معاهده منجر به تقویت تجارت شد

13. This decision will give renewed impetus to the economic regeneration of east London.
[ترجمه ترگمان]این تصمیم انگیزه تازه ای به بازسازی اقتصادی شرق لندن خواهد داد
[ترجمه گوگل]این تصمیم انگیزه تازه ای برای بازسازی اقتصادی شرق لندن خواهد داشت

14. The slope added impetus to his speed.
[ترجمه ترگمان]شیب به سرعت خود افزود
[ترجمه گوگل]شیب انگیزه ای به سرعت او افزوده است

15. The treaty will give an impetus to trade between the two countries.
[ترجمه مصطفی امیرجانی] این پیمان به تجارت بین دو کشور انگیزه خواهد داد.
[ترجمه ترگمان]این پیمان باعث ایجاد انگیزه تجاری بین دو کشور خواهد شد
[ترجمه گوگل]این معاهده منجر به تجارت بین دو کشور خواهد شد

His arrival gave fresh impetus to peace talks.

وارد شدن او به مذاکرات صلح جان تازه‌ای بخشید.


پیشنهاد کاربران

در متون فلسفه اسلامی: میل

نیروی جنبش ، انگیزه
You have sinned
The impetus of a young girl to come to lucky
Down low
?So when will my traditional wedding ceremony take place
گناه کردی
انگیزه یه دختر جوان دم بختی رو قرار خواستگاربیان رو
آوردی پایین
پس کی زمان مراسم خواستگار سنتی من میشه

( شیمی ) محرک

The market highs have provided an impetus for companies to sell their shares before investors lose interest, which often happens during a holiday week

انگیزه نیروی محرکه


کلمات دیگر: