کلمه جو
صفحه اصلی

impoverishment


معنی : بینوایی، بینواسازی
معانی دیگر : بینواسازی، بینوایی

انگلیسی به فارسی

بینواسازی، بینوایی


فقرزدایی، بینوایی، بینواسازی


انگلیسی به انگلیسی

• act of making poor, pauperization
impoverishment is the state of being poor, or the process of becoming poor.

مترادف و متضاد

بینوایی (اسم)
poverty, impoverishment

بینواسازی (اسم)
impoverishment

جملات نمونه

1. What is inadmissible in Lukacs's eyes is any impoverishment of this historical complexity.
[ترجمه ترگمان]آنچه در چشمان Lukacs غیرقابل قبول است، هر گونه کاهش این پیچیدگی تاریخی است
[ترجمه گوگل]آنچه در نظر لوکاچ غیر قابل قبول است هر گونه فقر و بی دقتی این پیچیدگی تاریخی است

2. Simpson is unlikely to face impoverishment, however.
[ترجمه ترگمان]به هر حال \"سیمپسون\" بعید به نظر میاد
[ترجمه گوگل]با این حال، سیمپسون بعید به نظر رسیدن به فقر است

3. It cost me two years of impoverishment, spending every dime on legal fees.
[ترجمه ترگمان]دو سال فقر برایم تمام شده و هر ده سنتی را بابت هزینه های حقوقی خرج می کنم
[ترجمه گوگل]من دو ساله از فقر به من هزینه کردم

4. Magically, impoverishment became a "special investment vehicle".
[ترجمه ترگمان]فقر، فقر تبدیل به یک \"وسیله سرمایه گذاری ویژه\" شد
[ترجمه گوگل]به طور جادویی، فقر تبدیل به یک وسیله سرمایه گذاری ویژه شد

5. Therefore, the spiritual impoverishment is a more fearful social phenomenon.
[ترجمه ترگمان]بنابراین، فقر معنوی پدیده ای اجتماعی fearful است
[ترجمه گوگل]بنابراین فقر معنوی یک پدیده اجتماعی ترسناک است

6. The researchers suspect that stressful environments and cognitive impoverishment are to blame, since in animals, stress and environmental deprivation have been shown to affect the prefrontal cortex.
[ترجمه ترگمان]محققان بر این ظن هستند که محیط استرس زا و فقر شناختی مقصر هستند چون در حیوانات، استرس و محرومیت محیطی بر قشر پیش پیشانی تاثیر می گذارد
[ترجمه گوگل]محققان معتقدند که محیط های تنزل و فقر شناختی سرزنش می شود، زیرا در حیوانات استرس و محرومیت از محیط زیست بر روی قشر پیشانی جلوگیری می شود

7. The impoverished population is shrinking substantially and the impoverishment rate is decreasing sharply.
[ترجمه ترگمان]جمعیت فقیر در حال کاهش است و میزان فقر به شدت کاهش می یابد
[ترجمه گوگل]جمعیت فقیر به طور قابل ملاحظه ای کاهش می یابد و نرخ فقر به شدت کاهش می یابد

8. It means another quarter of a century of impoverishment for the whole world.
[ترجمه ترگمان]این به معنی یک چهارم دیگر از یک قرن فقر برای کل جهان است
[ترجمه گوگل]این بدان معنی است که یک چهارم قرن فقر برای کل دنیا

9. This can trim down ignorance and impoverishment by fixing dilemmas of illiteracy and unemployment that are staring several nation states in the face.
[ترجمه ترگمان]این امر می تواند جهل و فقر را با حل مشکلات بی سوادی و بیکاری اصلاح کند که به چندین ایالت در این کشور چشم دوخته است
[ترجمه گوگل]این امر می تواند با نادیده گرفتن بی سوادی و بیکاری که از نظر چندین کشور ملموس به چشم می خورد، جهل و فقر را کاهش دهد

10. "Last Man in Tower" depicts a genteel middle-class impoverishment of imagination and hope.
[ترجمه ترگمان]\"آخرین مرد در برج\" فقر متوسط طبقه متوسط تخیل و امید را به تصویر می کشد
[ترجمه گوگل]'آخرین مرد در برج' ضمیر ناخودآگاه طبقه متوسط ​​را از تخیل و امید نشان می دهد

11. The selective reduction impoverishment of slag from copper smelting with addition of charcoal powder and stirring of inert gas is investigated by the aid of metallurgical analysis, SEM and EDX.
[ترجمه ترگمان]میزان کاهش انتخابی سرباره ذوب مس با استفاده از پودر زغال و هم زدن گاز بی اثر، با کمک تحلیل metallurgical، SEM و edx مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]فقدان کاهش انتخابی سرباره از ذوب مس با افزودن پودر زغال چوب و تکان دادن گاز بی اثر با کمک تجزیه و تحلیل متالورژی، SEM و EDX مورد بررسی قرار می گیرد

12. Their sickness and death contribute to the impoverishment of entire families.
[ترجمه ترگمان]بیماری و مرگ آن ها به فقر تمام خانواده ها کمک می کند
[ترجمه گوگل]بیماری و مرگ آنها به فقر کل خانواده کمک می کند

13. Impoverishment is compounded by many elements, and can transmit to be a pernicious cycle.
[ترجمه ترگمان]Impoverishment با عناصر زیادی ترکیب می شود و می تواند یک چرخه مهلک باشد
[ترجمه گوگل]فقرزدایی توسط عناصر بسیاری ترکیب شده و می تواند یک چرخه فاجعه بار تبدیل شود

14. With grain prices kept at an artificially high price thereafter, the further impoverishment of those already poor was the inevitable result.
[ترجمه ترگمان]با کاهش قیمت گندم در قیمت بالا، از آن به بعد، فقر بیشتر کسانی که قبلا فقیر بودند، نتیجه اجتناب ناپذیری بود
[ترجمه گوگل]پس از آن قیمت دانه با قیمت مصنوعی بالا نگه داشته شد، فقر بیشتر کسانی که در حال حاضر ضعیف بودند، نتیجۀ اجتناب ناپذیری بود

15. We could conceivably escape disaster, but we seem destined, absent real change, for ecological impoverishment.
[ترجمه ترگمان]ما می توانیم به راحتی از فاجعه فرار کنیم، اما به نظر می رسد که تغییر واقعی، برای فقر زیست محیطی، وجود ندارد
[ترجمه گوگل]ما احتمالا می توانیم از فاجعه فرار کنیم، اما به نظر می رسد که هدف اصلی، تغییر واقعی نیست، برای فقر زیست محیطی

پیشنهاد کاربران

بهبود

تضعیف

تحلیل رفتگی، بی بنیگی، ضعف، بی قوتی

فقدان
فقر

به فقر دچار ساختن

فقر گسترده


کلمات دیگر: