کلمه جو
صفحه اصلی

in the long run


معنی : سرانجام
معانی دیگر : در درازمدت، در طی زمان، بالاخره، نتیجه ی نهایی

انگلیسی به فارسی

در دراز مدت، سرانجام


انگلیسی به انگلیسی

• ultimately, in the end; in the course of time, as time goes by

عبارت ( phrase )
• : تعریف: at the end of an extended period of time, or considered from the perspective of long experience.
مترادف: eventually, ultimately

- In the long run our attempts to save money were of little significance.
[ترجمه ترگمان] در دراز مدت کوشش های ما برای پس انداز پول اهمیت چندانی نداشت
[ترجمه گوگل] در دراز مدت تلاش های ما برای صرفه جویی در پول اهمیت کمی داشت

مترادف و متضاد

سرانجام (قید)
eventually, finally, in the long run

جملات نمونه

1. They will win out in the long run.
[ترجمه ترگمان]آن ها در دراز مدت پیروز خواهند شد
[ترجمه گوگل]آنها در بلندمدت برنده خواهند شد

2. You will find it beneficial in the long run.
[ترجمه ترگمان]در دراز مدت آن را مفید خواهید یافت
[ترجمه گوگل]شما در بلند مدت آن را سودمند خواهید یافت

3. It'll be cheaper in the long run to use real leather.
[ترجمه ترگمان]برای استفاده از چرم واقعی ارزان تر است
[ترجمه گوگل]در بلند مدت ارزان تر خواهد بود تا از چرم واقعی استفاده کنید

4. All our hard work will be worth it in the long run .
[ترجمه ترگمان]تمام کاره ای سخت ما ارزشش را دارد
[ترجمه گوگل]تمام کارهای سخت ما در بلندمدت ارزشش را دارد

5. In the long run, it works out more expensive to rent a television than to buy one.
[ترجمه ترگمان]در دراز مدت، برای اجاره یک تلویزیون گران تر از خرید یکی است
[ترجمه گوگل]در بلندمدت، برای اجاره یک تلویزیون گرانتر از خرید آن هزینه می کند

6. This measure inevitably means higher taxes in the long run.
[ترجمه ترگمان]این اقدام به ناچار به معنای مالیات های بیشتر در دراز مدت است
[ترجمه گوگل]این اندازه گیری ناگزیر به معنی افزایش مالیات در بلندمدت است

7. In the long run pricesare bound to rise.
[ترجمه ترگمان]در طول راه طولانی که به اوج خود رسیده بودند
[ترجمه گوگل]در قیمت های بلند مدت باید افزایش یابد

8. Moving to Spain will be better for you in the long run.
[ترجمه ترگمان]رفتن به اسپانیا برای شما در دراز مدت بهتر خواهد بود
[ترجمه گوگل]حرکت به اسپانیا برای شما در طولانی مدت بهتر خواهد بود

9. It will pay in the long run if the setting off of firecrackers is effectively banned in the cities.
[ترجمه ترگمان]اگر اجرای آتش بازی در شهرها به طور موثر ممنوع شود، هزینه زیادی خواهد داشت
[ترجمه گوگل]در صورتی که تنظیمات حرکات نمایشی در شهرها به طور موثر ممنوع است، در بلند مدت پرداخت خواهد شد

10. The disquiet will boil over in the long run.
[ترجمه ترگمان]The در راه طولانی به جوش خواهد آمد
[ترجمه گوگل]مزاحمت در طولانی مدت جوش می گیرد

11. But in the long run the city of Mondovi could not command the loyalties of its dependent territory.
[ترجمه ترگمان]اما در دراز مدت، شهر of نمی توانست به وفاداری قلمرو وابسته خود فرمان دهد
[ترجمه گوگل]اما در طولانی مدت شهر Mondovi نمی توانست وفاداری قلمرو وابسته خود را اداره کند

12. It's expensive but worth it in the long run.
[ترجمه ترگمان]گرونه، ولی ارزشش رو داره
[ترجمه گوگل]گران است اما در بلندمدت ارزش دارد

13. Even so, such alliances are, in the long run, doomed to failure.
[ترجمه ترگمان]با این حال، چنین اتحادی در طولانی مدت، محکوم به شکست هستند
[ترجمه گوگل]با این حال، چنین اتحادهایی، در بلندمدت، به شکست منجر شده است

14. But in the long run, it has proved impossible to continue down this path.
[ترجمه ترگمان]اما در دراز مدت، ثابت شده است که ادامه این مسیر غیر ممکن است
[ترجمه گوگل]اما در دراز مدت، این مسیر ثابت نشده است

پیشنهاد کاربران

در بلندمدت
در درازمدت
در طولانی مدت

بالاخره

یک زمان طولانی از الان

در گذر زمان

در طولانی مدت

نهایتا

بالاخره

آخرش

در دراز مدت

SYN
in the long term
در دراز مدت


کلمات دیگر: